رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

مادرانی در دام

۱۷ سنبله ۱۴۰۰
مادرانی در دام

زهراجویا

اشاره:‌ نسخه انگلیسی این گزارش در روزنامه گاردین، چاپ بریتانیا با اندکی تفاوت در ویراست آن، منتشر شده است.

۱۴ اگست برای شهروندان ولایت بلخ در شمال افغانستان روزی غم‌انگیزی بود. باشندگان شهر مزار شریف شب پر خطری را سپری کرده بودند و جنگجویان طالب در حومه‌های شهر در حال تصرف این ولایت بودند. مسلط شدن نیروهای طالب بر شهر مزار شریف، برای همه مردم به ویژه برای  ریحانه( نام مستعار) مادر یک دختر شش ساله، خطر مضاعف را بدنبال داشت. از این که  تمام زنان شاغل کارهای شان را از دست دادند و آزادی گشت و گذار آنان با محدودیت جدی مواجه شد، اما ریحانه خطر جدی تری  را احساس می‌کرد.

ریحانه یک دختر شش ساله دارد و همسر او یک سال قبل (۲۰۲۰) هنگامی که مصروف در صفوف نیروهای ارتش بود، در جنگ با طالبان در افغانستان کشته شد.

خانواده همسر ریحانه تلاش کردند که پس از مرگ پسر جوان شان، کودک او را بگیرند اما ریحانه که در یکی از ادارات دولتی در شهر مزار شریف مصروف کار بود، اجازه نداد دخترش را از او جدا کنند.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

بنت: زنان افغانستان قربانیان اصلی عدالت اسلامی طالبان هستند

سازمان ملل: تغییرات اقلیمی چالش‌های روزمره را برای زنان و دختران در افغانستان بدتر می‌کند

براساس قانون مدنی افغانستان، اگرمادر توانایی مالی داشته باشد، می‌تواند سرپرستی کودکش را به عهده بگیرد.

یک روز پس از تصرف شهر مزار شریف از سوی طالبان، یکی از برادران همسر ریحانه با یکی از اعضای گروه طالبان مسلح به دروازه خانواده پدر او حاضر شدند و از آنان خواستند که دختر را بدهند.« از خانه فرار کردم بخاطر دخترم. آنها( خانواده همسر) قصد داشتند که دخترم را از من بگیرند. من نمی‌توانم دخترم را تنها رها کنم.»

 ریحانه با دختر شش ساله‌اش شانس آورده بودند که در خانه حضور نداشتند. ریحانه بعد از ظهر آن روز با یک موتر باربری به سوی کابل حرکت می‌کند. او و دختر کوچکش در وسط« بوری‌های آرد» برای شان جای پیدا می‌کنند و با التماس از راننده می‌خواهد که آنان را به کابل برساند.

او به محض رسیدن به کابل سفارت به سفارت به دنبال راه فرار از افغانستان رفت. خواهر ریحانه که در بریتانیا اقامه دارد، او را همکاری کرد تا بتواند از افغانستان فرار کند. با ریحانه در یک پرواز از کابل تا شهر منچستر بریتانیا باهم بودیم. او از این که توانسته دختر کوچکش را نجات دهد و به یک کشور امن پناه بیاورد خوشحال است.« پس از سختی‌های فراوان توانستم از افغانستان بیرون شوم از این که دخترم همرایم است خیلی خوشحالم. تشکر از دولت بریتانیا.»

ریحانه وقتی در میان هزاران نفر وارد میدان هوایی بین المللی حامد کرزی در کابل  شد با برخی از اعضای طالبان جنگ لفظی کرد.« وقتی وارد میدان شدم به یک طالب گفتم: انسانیت را از این خارجی‌ها یاد بگیر. تو مسلمان هستی ولی بدترین وضعیت را به مردم افغانستان تحمیل کردی.»

این داستان خلاصه به ریحانه نمی‌شود، اینجا یلدا( مستعار) به دلیل مشکلات امنیتی نمی‌خواهد هویتش فاش شود. او در کابل یک زندگی  پنهانی را سپری می‌کند.

یلدا که سه کودک دارد و بزرگترین فرزندش دختر است و ۱۴ سال سن دارد. او می‌گوید که همسر سابقش که اکنون عضو گروه طالبان است به دنبال کودکانش برآمده است.

این زن که پرونده مهاجرت به امریکا را نیز دارد؛ اما او به دلیل ترس از دست دادن کودکانش نمیتواند از خانه بیرون شود تا خودش را به میدان هوایی برساند.« خانه پدرم در محاصره شوهر سابقم است. هر لحظه برای آنها مزاحمت میکند . او به دنبال من و کودکانم است. می خواهد از فرصتی که برایش پیش آمده استفاده کند.»

ماجرای غم انگیز زندگی یلدا

یلدا به دلیل ترس از امنیت‌اش که نمی‌خواهد هویتش فاش شود،  ۲۸ سال سن دارد. او مادر سه کودک است که بزرگترین کودک او دختر ۱۴ ساله است.

او کودک بود که در دام یک ازدواج اجباری زیر سن افتاد. آن زمان خانواده پدر یلدا در ولایت زابل یکی ازمناطقی افغانستان که  در ۲۰ سال گذشته معروف به مرکز  قدرت گروه طالبان بود،‌ زندگی می‌کردند. براساس باورهای سنتی پدر یلدا عروسی دختر ۱۳ ساله‌اش را با یک مردی که چند سال فقط از او بزرگتر بود، برگزار کرد.

وقتی یلدا هنوز کودک بود که با مردی عروسی کرد، او هیچ چیز از زندگی مشترک نمی‌فهمید. اما مجبور بود  به این زندگی تن دهد.یلدا خیلی زود باردار شد. اولین دخترش که حالا ۱۴ سال سن دارد، متولد شد و مادرش که خود کودک بیش نبود، او را پرورش داد. در آن زمان حکومت طالبان سقوط کرده بود و دورازه‌های مکاتب  بروی دختران افغانستان باز بود. همسر یلدا پنهانی از خانواده و زنش با گروه طالبان هم دست شده بود و کار می‌کرد.

عکس:‌ گوگل

یلدا در ۹ سال زندگی مشترک با همسرش متوجه شد که آن مرد با گروه طالبان همکار  و عملا یک عضو گروه طالبان است. 

وقتی دختر بزرگتر یلدا به سنی رسید که باید به مکتب می‌رفت شوهر یلدا مانع رفتن دخترش به مکتب شد. یلدا با تمامی اعضای خانواده سر ستیز گرفته بود که باید دخترش به مکتب برود. به دلیل این پافشاری او چندین بار مورد لت‌وکوب قرار گرفت:« هیچ کس اجازه نمی‌داد دخترم به مکتب برود. جنجال می‌کردم که باید او به مکتب برود. وقتی من پافشاری می‌کردم شوهرم با کمربندش مرا می‌زد و تمام بدنم سیاه می‌شد.»

در یکی از روزهای سرد زمستان در سال ۲۰۱۴ یلدا تصمیم گرفت که خودش را از زیر شکنجه شوهرش نجات دهد. او یک شب کودکانش را گرفت و هنگامی که شوهرش با گروه طالبان بود، از خانه فرار کرد.«‌ زمستان بود. هوا خیلی سرد، ساعت ۱ شب به همکاری یک همسایه ما از خانه فرار کردم. کودکانم را گرفتم و به عجله خودم را به موتری رساندم که طرف کابل میرفت.»

وقتی یلدا با کودکانش به کابل رسید، او برای فرار از افغانستان با همکاری پدرش از سفارت پاکستان در کابل ویزا گرفت.  وقتی یلدا با کودکانش به اسلام آباد رفت، پدرش موضوع را با نیروهای امنیتی ملی افغانستان درمیان گذاشت. در سال ۲۰۱۷ نیروهای امنیت ملی همسر یلدا را بازداشت و زندانی کردند:«‌ از کابل به من تماس گرفت که تو کابل برگرد ما همسرت را زندانی کردیم. وقتی برگشتم خانواده‌اش با من وارد معامله شد. آنها گفتند که در برابر آزادی او(همسرم) ما سند می‌دهیم که حضانت کودکان مربوط تو باشد. فقط شکایت خودت را پس بگیر. من باور کردم و سند گرفتم. حالا هم این سند را با خود دارم.»

حالا که حکومت افغانستان بدست گروه طالبان سقوط کرده است، برای  همسر سابق یلدا فرصت دوباره پیش آمده و تلاش دارد که کودکانش را با خود ببرد.

یلدا می‌گوید:« از ۲۰۱۴ تاحالا خون دل خوردم بخاطر کودکانم. بسیار سختی کشیدم تا مصارف آنان را پیدا می کردم. در این مدت برای کودکانم هم پدری کردم هم مادری. حالا چطوری از کودکانم دل بکنم؟. لطفا به من کمک کنید تا بتوانم کودکان را با خود داشته باشم.»

 اکنون حکومت افغانستان مطلق بدست طالبان است. هیچ نهادی حقوق بشری وجود ندارد که از زنانی مثل یلدا و ریحانه حمایت کند. تمامی فعالان حقوق بشر در افغانستان مجبور به سکوت شدند و هیچ کدام آنها حاضر نیستند در مورد آنچه در افغانستان جریان دارد حرف بزنند زیرا همه در خطر هستند.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری