حوا محمودی
بعد از سقوط شهرکابل بهدست طالبان، باشگاههای ورزشی زنان بسته شد. زنان ورزشکار در پی سقوط ولایتها یکی پی دیگری خانهنشین شده و بهطور پنهانی زندگی میکنند.
ورزش زنان در دو دهه جمهوریت بهدشواری در جامعه مردسالار افغانستان جا باز کرده و زنان/دختران به سختی اجازه فعالیت پیدا کردند. اما وجود ممانعتهای خانوادگی و تبعیضهای جنسیتی در اجتماع پابرجا بود. با حضور طالبان زنان اما بهطور کامل از ورزش محروم شدند.
شفیقه سادات محسنی، زنی که در چند سال گذشته بهشکل داوطلبانه ورزش رزمی را برای زنان آموزش میداد، اکنون باشگاه ورزشی او بسته شده است.
روزی که طالبان وارد کابل شدند، خانم محسنی همراه شاگردانش مصروف ورزش درباشگاه کوچک شان در حاشیه شهر در غرب کابل بودند. آن صبح محسنی وقتی از خواب بیدار شد، احساس میکرد، «آفتاب صبح روز یکشنبه ۱۴ آگست در شهر کابل، مثل بسیاری ازآدمهای این شهر، رنگ باخته است.» اما او با خود گفته بود که وقتی به باشگاه رفت و آموزش شاگردانش را شروع کرد، دوباره حالت روحیاش خوب خواهد شد. عقربهی ساعت ۱۱ قبل از ظهر به وقت کابل را نشان میداد که ناگهان خبر ورود جنگجویان طالبان به شهر پیچید و محسنی سراسیمه، مجبور شد که باشگاه ورزشیاش را بسته و از شاگردانش خداحافظی کند.
این خداحافظی با شاگردانش مثل روزهای قبل نبود. آنان در موقعی از همدیگر خداحافظی کردند که دیگر مشخص نبود چه وقت همدیگر را ملاقات خواهند کرد.
خانم محسنی پنج سال قبل زمانی که دزدی و آزار و اذیت خیابانی زنان در شهر کابل اوج گرفت، به این فکر افتاد که چرا زنان در برابر دزدان و آزارگران واکنش بدنی نشان نمیدهند؟ او تصمیم گرفت که بهطور رضاکار به دختران ورزشهای رزمی را آموزش بدهد تا دستکم از تجاوزی که در خیابان متوجه آنها است دفاع بتوانند. در این مدت زمان او دختران زیادی را آموزش ورزش رزمی داده است.
خانم سادات که استاد«ترنر» رشته کارته است، ورزش را اولویت زندگیاش میگوید: «ورزش جنسیت نمیشناسد. ورزش سلامتی است. در هیچ جای قرآن نخواندم که زنان را از ورزش کردن از سالم ماندن منع کرده باشد. من نمیدانم در کجای قانون اسلامی آمده که زنان نباید ورزش کند. زن نباید سالم باشد و زن نباید فعالیت کند. ممانعت زنان از ورزش یعنی مردن زنان در گوشهای از خانه».
او که تا قبل از سقوط حکومت به دست طالبان هنر رزمی کاراته و دفاع شخصی را به زنان و دختران جوان آموزش میداد، میگوید که اکنون نه تنها حق آموزش ورزش در مکتب و دانشگاه را ندارد بلکه حتا نمیتواند به باز کردن کلپ و محل همیشگی ورزش برای زنان فکر کند:«برای ترویج ورزش زنان در افغانستان، سالها زحمت و سختی بکش تا جامعه سنتی افغانستان بپذیرند که زنان حق ورزش دارند. مکتب به مکتب و دانشگاه به دانشگاه بگرد. تحقیر شو تا هنرجو پرورش بدهی، اما به یکبارگی ورزش ممنوع شود و ببینی که تمام زحمت و آرزوهایت هیچ شده است.»
خانم محسنی جامعه شناسی خوانده است و در کنار ورزش از هشت سال به این سو با رسانههای مختلف به عنوان خبرنگار کار میکرد. او میگوید که ورزش و خبرنگاری را دوست داشته است و اکنون طالبان از او هر آنچه را که دوست داشته و برای آن زندگی میکرده، گرفته است: «با آمدن طالبان متأسفانه، مه فقط پیامهای شاگردانم را دارم که [استاد چه کنیم؟ طالب آمده و اجازه نداریم در کجا تمرین کنیم؟] متأسفانه هیچ جوابی قانعکننده برای آنها ندارم. این خیلی دردآور است. روزها ما گریه میکنیم. بغض میکنیم. دختران و پسران ما برای زندگی کم انگیزه شدند. پسران میترسند از رفتن به کلبها و من نمیتوانم مثل گذشته ورزش تمرین بدهم و همین طور نمیتوانم مثل گذشته به کارم بروم. دفتر ما بسته شد.»
پیش از این احمدالله واسیق، معاون کمیسیون فرهنگی طالبان در مصاحبه با رسانههای خارجی در رابطه با بازی کرکت زنان گفته بود :«من فکر نمیکنم زنان اجازه بازی کرکت را داشته باشند زیرا لازم نیست زنان بازی کنند. در کرکت ، آنها ممکن است با موقعیتی روبرو شوند که صورت و بدن آنها پوشانده نشود. اسلام اجازه نمیدهد زنان اینگونه دیده شوند.»
خانم محسنی درآمد اندکی از ورزش داشت و مخارجش را از طریق کار خبرنگاری تأمین میکرد، اما با آمدن طالبان دفتر کارش بدون این که دو ماه حقوقش را بپردازد بسته شده است: «ورزش از روی شوق بود نه منبع درآمد برای من. هر کس به اندازهای که میخواست میپرداخت.» با سقوط حکومت به دست طالبان شمار زیادی از رسانهها بسته شدهاند.
همسر خانم محسنی نیز با آمدن طالبان کارش را از دست داده است و اضافه به آن حقوق سه ماههاش را نیز دریافت نکرده است. خانم محسنی میگوید که طالبان با وضع محدودیت برای زنان حتا آینده فرزندانش را نیز از آنان گرفته اند: «با آمدن طالبان پسر و دخترم مجبور شدند که شمار از آموزشها را به دلیل نبود پول ترک کنند و شماری را هم به دلیل ترس و وضع محدودیتها نمیخواهند ادامه بدهند. دخترم میترسد و مکتب نمیرود و مکتب پسرم هم آغاز نشده است. ولی مرا همین ترس دخترم میترساند.»
خانم محسنی میگوید که او میتواند به خواست شاگردانش جواب مثبت بدهد و آنان را در خانهاش ورزش دهدٰ، اما میترسد که او و یا شاگردانش با رفتار خصیمانه طالبان مواجه شود و به دلیل ورزش مورد شکنجه قرار بگیرد.
او میگوید که خودش مخفیانه میتواند زندگی کند و ورزش را تمرین دهد، اما نمیتواند آیندهی فرزندانش را ببازد: «من علاقهمند هستم که در افغانستان باشم و اگر کسی حاضر باشد من در خانه برای آنها آموزش میدهم و اما اگر تهدیدها شدیدتر شود و ما را زنده به گور کنند، مجبور هستیم که برای آیندهی فرزندانم راهی برای بیرون رفتن پیدا کنیم».
این مربی اضافه میکند که از فدراسیون کاراته و هنرهای رزمی خواسته است به آنان اجازهی فعالیت بدهد تا آنان بتوانند دختران را در جامعهی خشن و مردسالار افغانستان آموزش ورزش رزمی بدهد، تا آنان از خود شان دفاع کنند.
اما فدراسیون کاراته به او گفته است که تا کنون حتا مردان ورزش نمیتوانند: « ورزش زنان را اگر محدود کنند نصف ورزشکاران افغانستان را محدود کردند، زیرا حضور دختران در ورزش رزمی به مراتب بیشتر از حضور مردان است. دختران به ما مدال آوردند، کسانی که انگیزهی بالا برای افتخار آوری برای افغانستان داشتند و دارند. با توجه به این، میخواهم کلب را باز کنم، اما ترس دارم که اتفاقی برای شاگردانم بیافتد از همین خاطر ما پیشنهاد دادیم که کلب را مختص به زنان میکنیم و با پوشش اسلامی اجازه دهد که زنان ورزش کنند، مطمین هستم که این پیشنهاد ما هم قبول نمیشود.»
محسنی تنها نیست. ورزشکاران زیادی از زندگی در حاکمیت طالبان و وضع محدودیت آنان رنج میبرند. رنجی که از دید آنان به معنای زجرکشی و زنده به گور کردن دختران است.
معصومه حبیبی عضو تیم تکواندو است. او در مدت یک ماه سقوط کابل بهشکل مخفی در اتاقش زندگی میکند و گاهی از عصبانیت به دیوار با مشت و لگد بهیاد تکواندو میزند.
او سالها برای رسیدن به هدفش از اجتماع و حتا از خانوادهاش به گونه مخفیانه ورزش میکرد تا قهرمان شود و میگوید:«مخفیانه به بهانهی آموختن زبان و … ورزش میکردم، خانوادهام نمیدانستند.”
اضافه میکند درست زمانی که این حساسیتها و مخالفتها برداشته شده بود و او میتوانست آزادانه ورزش کند که طالبان ورزش را برای زنان منع کرد.
او با بغضی که در گلو دارد، شکسته شکسته میگوید که تلاشش برای ورزش زنان اکنون مایهی کنایه و دستاویز طعنهی خاص و عام شدهاست.«به تمسخر میگیرند، که کجا شد ورزشت، کجا شد افتخارت و پرچم سه رنگ، برو شوهر کن!»
معصومه در مدت سالها ورزش خود، چندین مدال دارد که این روزها برایش به جای افتخار، درد میدهد.
داستان ممنوع شدن ورزش برای زنان از سوی گروه طالبان خلاصه به داستان معصومه و شفیقه نمیشود. این جا ما سراغ خانوادهای در کابل رفتیم که در آن سه خواهر به عنوان دختران والیبالیست زندگی میکنند.
خواهران والیبالیست بیجا شده
وقتی ولایت هرات بدست طالبان سقوط کرد، خانواده تمنا از ترس طالبان، لباس های ورزشی دختران شان را در هرات پنهان کرده و خودشان راهی کابل شدند. آنان تصور نمیکرد که کابل هم بزودی بدست طالبان سقوط خواهد کرد.
از میان این سه خواهر، تمنا دانشآموز صنف دهم مکتب و عضو تیم ملی والیبال دختران است. او میگوید که هر سه خواهر از ترس طالب لباسهای ورزشیشان را با سقوط هرات به دست طالبان پنهان کردهاند و با خانواده راهی کابل شدهاند تا شاید در کابل بتوانند رویاهایشان را دنبال کنند، اما در کابل نیز اوضاع خلاف انتظارشان رقم خورد و کابل نیز سقوط کرد.
تمنا میگوید: «میگفتند که کابل حداقل تا یک سال دیگر سقوط نمیکند، ما تازه رسیده بودیم که کابل را هم گرفتند.»
شهلا خواهر بزرگ با درد و اندوه بیشتر، میگوید که آنان به این امید بزرگ شدند که درس بخوانند و برای جامعهیشان کار کنند و الگویی برای دیگر دختران باشند: «ما با رویایی بزرگ شدیم که بتوانیم برای جامعه مان از هر طریق ممکن مفید باشیم و افتخار کسب کنیم، اما اکنون هیچی. ما مانند مادران و مادربزرگهایمان نمیتوانیم قوانین محدودکننده و مرگ آرزوهایمان را بپذیریم.»
او اضافه میکند که بهعنوان دختر بزرگ خانواده مدام به خواهرانش روحیه داده و الگوی آنان بوده است، اما اکنون برای آنان کاری نمیتواند و این رنج او را اضافه میکند: «خواهرنم از من میپرسند، دیگر مکتب باز میشود؟دانشگاه رفته میتوانیم؟ما میتوانیم کار کنیم؟ هیچ پاسخی به آنها ندارم.»
حکومت سرپرست طالبان علیرغم درخواست و فشار بینالمللی، محدودیتهای زیادی برای زنان وضع کرده است. از این محدودیت منع کار در محیط مختلط برای زنان است. چیزی که با توجه به اوضاع اقتصادی عملا ناممکن به نظر میرسد.
دخترانم رفتند
عزیزه مربی ورزش در یکی از مکاتب شهر کابل است. او میگوید که سالها برای ترویج ورزش بین دختران تلاش کرده است و درست زمانی که چالشها در حال برطرف شدن بود و او میتوانست در مورد افتخارات خلق شده از سوی دانشآموزانش فکر کند، همه تلاشهایش نقش به آب شد: «دختران با استعداد بودند. همه خوب والیبال بازی میکردند و شمارشان عضو تیم ملی بودند، آنان برای افتخارآفرینی برای کشور تلاش میکردند ».
با سقوط کابل به دست طالبان تیمی که سالها برای آن تلاش کرده بود، از هم پاشید و شمار زیاد از دو تیم که آموزش میدادند افغانستان را ترک کردهاند. عزیزه با چشمان پر از اشک گفت: «همه رفتند.»
این مربی ورزش میگوید که با قوانین جدید آموزشی طالبان، دیگر حق آموزش ورزش به دختران را ندارد.
یاسمین احمدی تنها داور تکواند از بخش زنان در فدراسیون تکواندو و ترنر ورزش بود و از این طریق نیازمندهای خانوادهاش را مهیا میکرد. با منع ورزش از سوی طالبان او درآمدش را از دست دادهاست.
یاسمین احمدی هفت سال پیش ورزش را در میان موجی از مخالفت ها شروع کرد. او عضو تیم ملی تکواندو است و میگوید: «مثل هر ورزشکار دیگر من هم ورزشی را انتخاب کردم که قابلیت آنرا داشتم و میخواستم با آن پرچم سه رنگ کشورم را به اهتزاز در بیاورم.»
خانم احمدی ۲۱سال سن دارد و در کابل متولد شده است. او تا قبل از سقوط کابل به دست طالبان به دیگر زنان نیز تکنیکهای ورزش را آموزش میداد.
در کنار این، او از دو سال به این سو عنوان داور تیم ملی تکواندو را نیز دارد و تنها دختری است که این عنوان را از سوی فدراسیون تکواندوی افغانستان گرفته است، اما اکنون داشتن مهارتهای ورزشی و رویای افتخارآفرینی برای کشور و دیگر عنوانها برای او درد میدهد.
او میگوید که طالبان با منع ورزش نه تنها منبع درآمد او را گرفته است، بلکه انگیزهی زیستن را نیز از او گرفته است.
سقوط حاکمیت طالبان در سال ۲۰۰۱میلادی، برای زنان افغان آغاز رویش بود. آغاز نویدبخش و قدرتدهنده که زنان را به تکاپو برای مقابله با محرومیتهای اعمالشده در دوران مجاهدین و طالبان وا میداشت. همین طور به زنان افغان قوت میداد که بدون توجه به مشکلات اقتصادی تلاش کنند، اما سقوط دوبارهی کابل بهدست طالبان این امیدها را از زنان گرفته است.
زینب حیدری، عضو تیم ملی هاکی و یکی از دوچرخهسواران جوان میگوید: «تلاش برای زیستن لذت دارد، اما برگشت از مسیری که به پیروزی منتهی میشود، دردآور است.» این زنان ورزشکار میگویند که منع ورزش برای زنان در واقع به معنای محوکردن زنان از اجتماع است و تلاش برای نابودن کردن تمام دستآوردهایشان.
آنان از جامعه جهانی میخواهند که زنان افغان را تنها نگذارد و از آنعده دخترانی که برای مردم افغانستان افتخار آفریدهاند، حفاظت کنند.