رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

زخم ناسور فاجعه‌ی مکتب سیدالشهدا؛ «به مادران دیگر حسادت می‌کنم که سنگ قبری از فرزندشان است، شکریه‌ی من همین نشانی را هم ندارد»

۲۴ ثور ۱۴۰۳
زخم ناسور فاجعه‌ی مکتب سیدالشهدا؛ «به مادران دیگر حسادت می‌کنم که سنگ قبری از فرزندشان است، شکریه‌ی من همین نشانی را هم ندارد»

هانیه فروتن

تا حرف از دخترش می‌شود، بغض امانش نمی‌دهد و مدتی ساکت می‌ماند. قطرات اشک در گودی چشمانش حلقه می‌زند؛ می‌گوید: «به مادران دختران دیگر که شهید شدند حسادت می‌کنم چون حداقل یک سنگ قبر از اولادشان وجود دارد اما شکریه‌ی من همان یک نشانی را هم ندارد».

حوالی ساعت ۴:۲۷ دقیقه‌ی بعد از چاشت روز سه‌شنبه، ۱۸ثور سال ۱۴۰۰ خورشیدی، درست زمانی که دانش‌آموزان مکتب سیدالشهدا در غرب کابل به‌شمول شکریه از صنف‌های درسی خود خارج شده و رهسپار خانه می‌شدند، هدف انفجار مرگ‌باری قرار گرفتند.

 در نتیجه این انفجار دست‌کم ۹۰ دانش‌آموز کشته و بیش از ۲۴۰ دانش‌آموز دیگر زخمی شدند. اکثر قربانیان دختران دانش‌آموز بودند.

 شکریه از جمله‌ی مفقودان آن رویداد تکان‌دهنده بود. شکریه چه شد؟ آیا در انفجار کشته یا زخمی شد؟ یا اینکه مثل بسیاری از هم‌صنفانش که از شوک انفجار راه گم کرده و بعدها به خانه بازگشتند، او نیز راهش را گم کرد اما چرا دوباره برنگشت و حالا کجاست؟

این مطالب هم توصیه می‌شود:

سرگذشت «هدیه»؛ در کام انفجار، خشونت و سنت‌های بی‌رحم جامعه

 فیفا با تشکیل تیم فوتبال زنان افغانستان از میان پناهندگان موافقت کرد

 این سوال‌ها و سوال‌های بیشمار دیگر هر روز خانواده شکریه و بیشتر از همه روح و روان مادرش را سوهان می‌دهد.

حمیده 40 ساله با گذشت بیش از سه سال از فاجعه مکتب «سیدالشهدا» هنوز نمی‌داند دخترش کجاست. گاهی به قبرستان می‌رود، جایی که بیشتردوستان و هم‌صنفان شکریه دفن شده‌اند؛ گاهی هم به مکتب سیدالشهدا می‌رود و کنار سنگی اشک می‌ریزد که اسامی قربانیان آن حمله‌ی مرگبار روی آن هک شده است.

اسم شکریه نیز در میان قربانیان آمده است. اما نشانی از او نیست؛ حتا یک سنگ قبر: «بیشتر وقت‌ها پیش مکتبش می‌روم و پهلوی سنگ یادبود شهدا برایش فاتحه می‌خوانم».

خانواده شکریه در ماه‌های اول هرجا که فکر می‌کردند شاید نشانی از دخترشان پیدا کنند، سر زده‌اند. بیمارستان‌ها، حوزه‌های پولیس و هر جای دیگر که فکر می‌کردند آن‌جا رفته باشد. تا به امروز سرنخی از او پیدا نکرده‌اند. کسی نمی‌داند که این خانواده بویژه مادرش حمیده این وضعیت را چگونه این سه سال تحمل کرده است.

حمیده در روز اول سومین سالگرد این فاجعه به قبرستان رفت و به روح دوستان و هم‌صنفی‌های شکریه فاتحه‌ای خواند. شاید در دل به یاد دخترش هم فاتحه خواند. در دومین روز در خانه‌ مراسم دعا برگزار کرد. معروف به « سفره صلوات» که عموما خانواده‌ها برای سلامتی عزیزان‌شان این کار را می‌کنند. انگار هنوز امید زنده بودن شکریه در دل مادرش زنده است.

حمیده در صحبت با خبرنگار رخشانه گفته است، هنوز به دنبال سر نخی از شکریه است. فرقی نمی‌کند به قول معروف، زنده یا مرده‌اش.

اما عبدالله 48 ساله،  پدر شکریه، دیگر از زنده بودن دخترش ناامید شده است: «شکریه‌ای دیگر نیست؛ او مرده».

عبدالله گفته، راهی نمی‌بیند که به او در پیدا کردن شکریه کمک کند: «تا سه ماه بعد از انفجار به‌جستجوهایم ادامه دادم. به تمام شفاخانه‌ها در کابل سر زدم. زخمی‌ها را در شفاخانه‌ها از نزدیک دیدم و سردخانه‌ی بیمارستان‌ها را جستجو کردم اما اثری از شکریه نبود».

دامنه‌ی جستجوهای عبدالله به گشتن در شفاخانه‌ها خلاصه نشده است، او به تمام حوزه‌های امنیتی شهر مراجعه کرد، سردخانه‌ها را گشت زد و سراغ سرور دانش، معاون دوم رییس‌جمهور را گرفت که به او در پیدا کردن دخترش کمک کنند.

قرار بود در ماه اسد سال 1400 طرح شکافتن قبرهای بی‌نام و نشان عملی شود. به این هدف که سرنخی از گم شدگان حادثه از جمله شکریه پیدا کنند.

فشار رسانه‌ای در ماه‌های بعد از انفجار مخصوصا در ماه سرطان و اسد سال ۱۴۰۰ خورشیدی دولت پیشین افغانستان را وا داشته بود که با طرح شکافتن قبرهای بی‌وارث موافقت کند. براساس این طرح قرار بود که قبرهای بی‌وارث شکافته شود و نمونه‌هایی از اجساد برای شناسایی به بیرون از افغانستان فرستاده شود.

 اما با حاکمیت دوباره طالبان این طرح بی‌نتیجه ماند؛ گروهی که از سوی دولت اشرف غنی، رییس‌جمهور وقت افغانستان به طرح‌ریزی حمله بر دانش‌آموزان مکتب سیدالشهدا متهم شده بود.

عبدالله از ترس به نهاد های مسئول طالبان مراجعه نکرده ولی بعد از یک سالگی آن حمله‌ی مرگ‌بار، از یک فرمانده محلی این گروه خواستار همکاری شده اما پاسخ  او برای پیگیری این طرح، جواب سربالا بوده است. به پدر شکریه گفته شده: «دخترت مرده. توته توته شده، حتما در یکی از همین قبرهاست».

 به گفته‌ی حمیده، هم‌صنفی‌های شکریه آخرین بار او را اندکی دورتر از دروازه ورودی مکتب، نزدیک به موتری که آنجا پارک بوده، دیده‌اند. موتری که لحظاتی بعد منفجر شده است. پس از آن هیچ کس دیگر شکریه‌ را ندیده است.

زخم فاجعه‌ی مکتب سید‌الشهدا در غرب کابل برای خیلی از خانواده‌های قربانیان ممکن است التیام یافته باشد، اما برای مادر شکریه  این یک زخم ناسور است.

 شکریه 19 ساله و صنف یازدهم مکتب بود که انفجار صورت گرفت. به قول مادرش، او همیشه از انفجار می‌ترسید: «همیشه نگران انتحاری بود و با ترس می‌گفت مادر حتی در وقت گوش دادن به گپ‌های استادم صدای انفجار به ذهنم می‌رسه درس خوانده نمیتانم، دیگه مکتب نمیرم».

دفتر خاطرات شکریه/ عکس: رسانه‌ی رخشانه

حمیده از کتابچه خاطرات دخترش یاد می‌کند و با حسرت می‌گوید، او همیشه کتابچه‌ای در دست داشت و پایش به هرجای یا شخصی می‌رسید از آن خاطره‌ای ثبت می‌کرد.

صفحات کتابچه‌ی شکریه با جملات انگیزشی و با استفاده از چندین رنگ قلم، با سلیقه‌ی منحصر به خودش تزئین شده است. در بخشی از دفتر، نام‌ کتاب‌هایی که باید آن‌ها را می‌خواند لیست شده است. کیمیا‌، تاریخ، جغرافیا، دری، فیزیک، ریاضی، بیولوژی، پشتو…کتاب هایی که باید برای گذراندن آزمون سرتاسری کانکور میخواند.

این جملات در دفتر خاطرات شکریه نقش بسته است. «زندگی نایاب است، زندگی زیبا است، زندگی کوتاه است و همیشه لبخند بزن، قدر لحظه‌هایت را بدان».

در قسمتی هم از ترس‌هایش نوشته است.ترس از انتحاری، اینکه نکند در یکی از انفجارها عضوی از بدنش  قطع شود، صورتش بسوزد و یک داغ ماندگار تا ابد در وجودش باقی بماند: «دوست ندارم معیوب شوم، انتحاری پدیده‌ی زشتی است».

آخرین صفحه‌ی دفتر با نوشتن «آرزو….» تمام شده و پس از آن دیگر هیچ نقش قلم به صفحات سفید کتابچه‌ی این دختر رنگ نخورده است.

این همان دفترچه‌ای است که بستگان شکریه شامگاه شنبه شب 18 ثور به دست عبدالله داده است. دفترچه در نزدیکی لاشه‌ی همان موتر بمب‌گذاری شده بین خاک و خاکستر پیدا شده است.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری