آزاده تران
«او خیاط نامدار شهر ما بود. پدر دو دختر خیلی زیبا، اسم دختر بزرگترش ندوش بود. ندوش قشنگ لبخند میزد و عصر روزها همراه با خیل از دختران دیگر در سرچوک شهر بولانی میفروخت. پدرش پتنوس بولانی ندوش را به دستاش میگرفت و مردم را تشویق میکرد که از دختر او بولانی بخرند. ندوش کنار پدرش با لبخند زیبایش ایستاده میشد و موهای فرفریاش روی پیشانی میآمد، چندبار پدرش سعی کرده بود موهای دخترش را زیر چادر ببرد.» اینها بریدهای از یک داستان کتاب «نامههای یک زن افغان» نوشتهی خدیجه حیدری است که در آگست امسال و همزمان با چهارمین سال حاکمیت طالبان نشر شده است.
کتابی که تمرکز اصلی آن روایت چهار سال زندگی دشوار زنان و دختران افغانستان زیر سایهی طالبان است و همزمان با چندین دهه دشواری، آنها را در فضای جنگزده و خشونتبار افغانستان در قالب ۱۸ داستان کوتاه روایت میکند.
خدیجه حیدری، نویسنده کتاب در گفتوگو با رسانهی رخشانه میگوید: «هدف من از چاپ این کتاب حرف زدن از وضعیت زنان افغانستان بود. اینکه زنان در افغانستان حق داشتن یک زندگی عادی را ندارند. یک زندگی عادی که در آن یک انسان به مکتب برود، به دانشگاه برود، صاحب کار شود، سفر کند، وقتی دلتنگی به پارک برود، به آرایشگاه برود، رنگ دلخواه خود را بپوشد، آواز بخواند و یا به هنر بپردازد.»
کتاب «نامههای یک زن افغان» توسط انتشارات لایت «Lite» در چین و به زبان چینی به چاپ رسیده است.
«آپارتمان شماره یکم»، «شب و شهر نو»، «دو خواهر در روزگار عجیب و غریب کابل»، «نگذاشتم آغوش مادرش خالی شود»، «ما هیچ نسبتی نداریم»، «نوا»، «زحل»، «قمر»، «جادو»، «قناری در قفس»، «خانهی خسی کاکا اکمل»، «مرد اسم و رسمدار»، «مرثیهی به یک زندگی»، «عشق شریکی»، «سهم عشق زنان»، «زن کافر را مومن میسازد»، «مرد حجلهنشین منزل سوم» و «پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید» ۱۸ داستان کوتاه این کتاب را میسازد.
به گفتهی خدیجه حیدری، هر کدام از این داستانها از یک رنج زن و دختر در افغانستان پرده بر میدارد. مثل ازدواج اجباری، عشق، خشونتهای خانوادگی، ناموسکشی و یا سلب ابتداییترین حق زندگی از آنها.
خدیجه حیدری میگوید، زندگی زنان افغانستان مثل افسانهی درد هزارتو است. برای همین او تصمیم گرفته است این کتاب را بنویسد و همچنان با روایتگری از روزهای سیاه زنان افغانستان، آگاهیبخشی کند.
او گفته است: «اینکه شما با رنجهایتان تنها بمانید، خیلی دشوار است. اینکه مردم بدانند شما از چیزی رنج میبری که حقتان نیست؛ یعنی که شما پیروز شدهاید تا روی ظالم را نشان دهید.»
زنان در افغانستان روزهای سختی را سپری میکنند. در چهار سال حاکمیت طالبان، آنها در حصاری بیرحمانه از محدودیتهای طالبان محصور شدهاند. ریچارد بنت، گزارشگر ویژهی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور افغانستان، اعلام کرده است که زنان افغانستان در حال تحمل یک نظام مبتنی بر «آپارتاید جنسیتی» هستند.
در چهارمین سال حاکمیت طالبان بر افغانستان، بخش زنان سازمان ملل متحد (UN Women) اعلام کرده است که طالبان به تحقق اهداف خود برای حذف زنان از زندگی عمومی نزدیک شده است.
خدیجه حیدری هم میگوید: «زن در افغانستان حق یک زندگی عادی را از دست داده است و این رنج بزرگی است.»
خدیجه حیدری ۳۲ ساله و زاده ولایت تخار افغانستان است. او در دانشگاه کابل اقتصاد خوانده و با روی کار آمدن دوبارهی حکومت طالبان در افغانستان، به نویسندگی و روزنامهنگاری هم روی آورده است. کتاب «رادیوی پدرکلانم» اثر دیگر او است که قبلا چاپ شده است.
خانم حیدری میگوید، کتابش در چین مورد استقبال زیادی قرار گرفته است و واکنش زنان چینی به داستانهایش او را شگفت زده کرده است.
او گفته است: «مردم چین از طریق این داستانها در مورد زنان افغانستان، نحوهی زندگی آنها، جنگها، ناتوانیها، مبارزات و ایستادگی آنها میدانند و تعجب میکنند. برای من به عنوان نویسنده خیلی عجیب بود و تا جایی هم خودم به این فکر بودم که نوشتن چقدر یک کار بزرگ و تاثیرگذار است.»
ناشر کتاب «نامههای یک زن افغان» یک زن چینایی است.
خانم حیدری به شماری از واکنشهای خوانندگان کتاباش اشاره میکند. او گفته است یک زن چینی پس از خواندن کتاب در صفحه فیسبوکاش نوشته است: «با خواندن نامههایی از یک زن افغان از خلال واژهها، ما شاهد بیرون رانده شدن زنان از مکاتب و محلهای کار هستیم. حتا خندیدن در خیابانها تبدیل به جرم شده است.»
کاربر دیگری گفته است: «ما صدای دختران را در مکتب زیرزمینی میشنویم که نجوا میکنند، ای کاش میتوانستم زیر آفتاب درس بخوانم.»
به گفتهی نویسنده کتاب، کاربر چینی دیگری با این ادبیات احساسات خود را نسبت به زنان افغان بیان کرده است: «من نمیتوانم تصور کنم زندگی زنان در افغانستان چقدر خفهکننده است و آنچه از همه وحشتناکتر است، این است که همهی اینها واقعی است.»
یا اشاره به واکنش یک کاربر چینی در صفحه اجتماعی فیسبوک که گفته است: «آیا این واقعا واقعیت دارد؟ بله، حقیقت دارد. من از شدت اندوه و تاسف، بهت زدهام و در سکوت فرو رفتهام.»
نویسندهی کتاب «نامههای یک زن افغان» گفته است: «در چین زنان این کتاب را خیلی پسندیده بودند و حتا شوکه شده بودند که در کشوری در همسایگی آنها زنان از یک زندگی عادی محروم شده باشند. زنان زیادی در چین پس از خواندن داستانهای زندگی زنان افغان گریستهاند.»
این نویسنده جوان افغانستان میگوید، کتاب او رنجنامه زنان و دختران افغانستان است؛ اما پیام او به آنها ایستادگی و مقاومت است: «میخواهم بگویم که به زندگی ادامه دهید. همیشه یک راهی برای ادامه دادن است. اگر مکتب است به مکتب بروید. اگر انترنت بسته شد، کتاب بخوانید. اگر خواندن بلد نیستند به نزد کسی بروند تا خواندن و نوشتن را بیاموزند. بنویسند. گلدوزی کنند. هر کاری تا این دوره بگذرد.»

