اشاره: رسانهی رخشانه؛ به مناسبت هشتم مارچ، روز جهانی همبستگی زنان، به دنبال زنانی که استقلالیت مالی دارند، رفته است. مطالعات نشان داده است که استقلالیت مالی زنان سبب شده که آنان کمتر مورد خشونت قرار بگیرند. عارفه نمونهای از مقاومتهای بومی برای کسب استقلال مالی و رهایی از خشونتهای روانی است.
او یک روز داغ تابستان هنگامی که عرقش را پاک میکرد و لباس مکتب را از جانش در میآورد؛ پدرش با لحن خشنی صدا میزند:«او دختر بیا قند ته بخور». قندی که سالها کودکی او را در دهنش تلخ کرد.
او در ۱۵سالگیاش ازدواج کرد. دو سال در خانواده همسرش با خشونتهای روانی؛ تحقیر، توهین و کنایههای که تو صاحب فرزند شده نمیتوانی همواره مواجه بود. تا بالاخره او را از خانه بیرون میاندازند. او مجبور میشود دوباره راهی خانه پدرش شود.
بعد از یک سال زندگی طاقتفرسا، او دچار فقرزدگی میشود. فقری که تمام اکثریت زنان افغانستان را رها نمیکند. همسرش اندک توجهی به او ندارد. عارفه تصمیم میگیرد که بساط خیاطی را در کنج خانهی کوچکش پهن کند.
شروع ۱۸سالگیاش چالشهای فراوانی را پیش پایش قرار میدهد. چالشهایی که باید با همه آنها مبارزه کند. او هم زمان با شروع کارش باردار میشود. اولین روزی که او ۱۵۰افغانی بابت دوخت یک لباس دریافت کرد، دچار شعفی وصفناپذیر شده بود. زیرا او دو چیزی را که حس کرده بود ندارد، داشت. بارداری و خرج جیب.
حالا عارفه ۲۲ساله شده است. او ۵سال کار و مبارزه و فرزند داری کرده است درحالی که بیشترین حجم کارش بدون مزد و فاقد ارزش برای همسرش است. سه کار طاقتفرسا؛ اما حس رهایی و استقلالیت تنها فایدهای است که عارفه از آن خوشحال است.
عارفه زمانی که ازدواج کرد صنف ۷ مکتب بود. بعد از آن همسرش گفت قصه درس و تحصیل را از ذهنت دور کن. اینجا پروان است و بیرون رفتنت برای ننگ و غیرتم سنگینی میکند. بعد از آن او رویاهایی را که در مهاجرت برای خودش بافته بود، سکلید و ناف درس را برید.
عارفه در زاهدان ایران متولد شده است. خانواده او در سال۱۳۸۸دوباره عازم افغانستان میشوند. تا طعم صلحی که گویا در وطن آمده را بچشند.
یک ماشین دستی و دو کودک عارفه تنها دلگرمی او هستند. ماهانه تا ۵۰۰۰افغانی درآمد دارد و با آن صاحب حق داشتن جیب شده و کودکانش را نمیگذارد که احساس کمبود کنند.
بساط خیاطی خانگی او باعث شده که پای زنان زیادی در خانهاش باز شود. روزها همراه زنان از این که اگر درس بخوانند یا کار مستقل داشته باشند، میگویند از این که چطور میتوانند اندک استقلال مالی داشته باشند. او در یکی از ناحیههای شهر چاریکار ولایت پروان زندگی میکند. جایی که مقاومتهای زنان سخت و نامرئی است.