رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

قربانی ازدواج زیر سن؛«شوهرم حتا پس از طلاق مرا تهدید می‌کند»

۲۵ عقرب ۱۴۰۰
قربانی ازدواج زیر سن؛«شوهرم حتا پس از طلاق مرا تهدید می‌کند»

شکیبا حکیمی

پدرش مریض است و برادرش «سنگ‌شکن». وقتی 15 سال سن دارد، چند اتفاق هم‌زمان برایش پیش می‌آید. پدر، پس از دست و پنجه نرم کردن با مریضی، زندگی را از دست می‌دهد. چند وقت کوتاهی نمی‌گذرد که انفجار باروت در وقت «سنگ‌شکنی» پاهای برادر را می‌گیرد و او را زخمی می‌سازد. مقدار «دارایی» که دارند، برای تداوی پدر به مصرف می‌رسد. مادر، برای مراسم کفن و دفن و ختم و خیرات، پول قرض می‌کند. تداوی برادر 28 ساله‌‌ی او را هم با پول مردم پیش می‌برد.

ازدواج با پدر پنج فرزند

وضعیت اقتصادی که به سراشیبی می‌رسد، قرض‌دارها هر روز «دست به یخن» می‌شوند. مادر و برادر زخمی، برای تقلای زند‌گی و ادای قرض‌داری، یک راه حل به فکرشان می‌رسد: دختر «دم بخت» را به شوهر دهند. در مجلس‌های دوستانه‌ی اقارب نزدیک و دوستان درباره‌ی آن‌ها حرف زده می‌شود. روزی، مامای نسیمه (اسم مستعار) با یک دوست خود قصه دارد، او می‌گوید که مرد «نیک و پول‌داری» را می‌شناسد که قصد ازدواج با دختر جوانی را دارد. او از این بابت خوش‌حال می‌شود و خواهرزاده‌ی خود را پیش‌نهاد می‌کند. چند روزی که می‌گذرد، به‌عنوان «پیش‌راه» می‌آیند و خانواده دختر را قناعت می‌دهند تا او را به ازدواج مردی که آن‌ها در نظر دارند، در آورد. ‌این‌گونه می‌شود که نسیمه‌ی15 ساله را به عقد فیض محمد 48 ساله در می‌آورند. مهتاب، مادر نسیمه که 57 سال سن دارد، قصه‌ی 12 سال پیش را برای رسانه‌ی رخشانه بازگو می‌کند: «آن زمان، نسیمه پانزده ساله بود. هنوز مکتب را تمام نکرده بود که پدرش بر اثر مریضی فوت کرد. برای تکفین او پول نداشتیم. مجبور شدیم قرض بگیریم. خیلی هم قرض‌دار شدیم. از طرف دیگر، برادر ۲۸ ساله‌ی نسیمه که تنها کارگر خانه بود، «سنگ‎شکنی» می‌کرد و حین «سنگ مَیده کردن»، باروت انفجار می‌کند و پاهای او زخمی می‌شود. فقر و تنگ‌دستی از یک طرف، قرض‌داری از دیگه طرف و زخم «بچه‌ام» همه بار سنگینی بالای ما بود که جز به ازدواج دادن نسیمه، چاره‌ی دیگری نداشتیم. مجبور بودم  که دخترم را به مرد ۴۸ ساله به نکاح دادم؛ تا هم بتوانم «بچه‌ام» را تداوی کنم و هم قرض‌های کفن و دفن شوهرم را ادا کنم. بعدها خبر شدم که فیض محمد، یک زن دیگر و اولاد هم دارد.»

خدمت‌گار

این مطالب هم توصیه می‌شود:

بسیاری از زنان مجبور هستند برای زنده ماندن با ازدواج زیر سن دختران‌شان موافقت کنند

روایت زنان؛ در سایه طالبان زیر پا کردن حق زن مثل آب خوردن شده

نسیمه، وقتی به خانه‌ی شوهر می‌رود، حیران می‌ماند که فیض‌ محمد را به‌عنوان پدر قبول کند یا شوهر. شوهرش، فرزندی دارد هم‌سن او. زند‌گی یک دختر 15 ساله، با یک «امباق»، شوهر کهن‌سال وچند فرزند ناتنی شروع می‌شود. هر روز که می‌گذرد، وضعیت برای نسیمه، سخت و سخت‌تر می‌شود. «خانواده‌ام به‌خاطر فقر و بیچارگی، زند‌گی‌ام را قمار زد. کاش آن مرد با من سر زندگی را پیش می‌گرفت. به من هیچ توجه نداشت. نه در قسمت خوراک و نه در قسمت پوشاک. حتا زمانی که مریض می‌شدم، داکتر هم نمی‌برد. از سر صبح تا دم شام، مثل خدمت‌گار پیش آن‌ها می‌دویدم. تمام کارهای خانه را تحویل من کرده بودند. خدمت شوهرم، خانم و پنج اولادش را می‌کردم. خیلی سخت بود برایم. نمی‌توانستم حرف‌های آن‌ها را قبول نکنم. چاره نداشتم. اگر سرپیچی می‌کردم، لت‌وکوب می‌شدم. اولاد ندارم. آن‌ها باهم بودند. شب‌ها در خانه‌ی جداگانه، مثل یک بیگانه تنها می‌خوابیدم. تمام کار را می‌کردم ولی پیش آن‌ها مثل خدمت‌گار و بیگانه بودم.»

 حکومت زنان و حکومت مردان

نسیمه پس از 12 سال زند‌گی با شوهر کهن‌سال، دیگر نمی‌تواند آن سختی‌ها، لت‌وکوب‌های بی‌مورد و «خدمت‌گاری بی‌مزد» را تحمل کند. تصمیم می‌گیرد طلاق خود را بگیرد. مادر، برادر، ماما و دیگر اقارب نزدیک، همه از وضعیت زنده‌گی او ناراحت هستند. برای مادرش که او را هرباری که به دلیل بدرفتاری‌های خانواده‌ی شوهر می‌آمد و در نزد او پناه می‌گزید، تحمل‌ ناپذیر شده است. سرانجام، همه یک‌دست می‌شوند، او را حمایت می‌کنند تا از «شر» زنده‌گی «فلاکت‌بار» نجات یابد. بالاخره، نسیمه با حمایت خانواده‌، به ریاست امور زنان ولایت سمنگان مراجعه می‌کند و پس از طی مراحل قانونی در محکمه، حدود دو ماه قبل از سقوط دولت گذشته، موفق می‌شود طلاق خود را بگیرد و نزد مادر خود زنده‌گی کند. حالا این کار برای نسیمه‌ی 27 ساله، دردسر بیشتری خلق کرده است. از این که به محکمه مراجعه کرده و طلاق گرفته است، شوهرش خشم‌گین است. «شوهرم حتا پس از طلاق، دست از سرم بر نمی‌دارد. تهدیدم می‌کند. می‌گوید که پاس ریش‌سفیدی‌اش را نداشته‌ام. عزت و آب‌روی او را با خاک یک‌سان کرده‌ام. پیش خود و بیگانه او را شرمانده‌ام. تهدیدم می‌کند که می‌کشدم. می‌گوید که حکومت گذشته، حکومت زنان بود و حالا حکومت امارت اسلامی، حکومت مردان است. هر کاری که از دستش برآید، انجام می‌دهد.»

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری