رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
English
پشتو
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

روایت زنان؛ زنی در ستیز با فقر در  خیابان‌های کابل

۲۱ سرطان ۱۴۰۳
روایت زنان؛ زنی در ستیز با فقر در  خیابان‌های کابل

محبوبه در حال کار در خیابانی در کابل/ عکس: رسانه‌ی رخشانه

 هانیه فروتن

محبوبه در حومه‌ی شهر کابل بولانی‌پزی دارد؛ جایی که زندگی خانواده‌ها با فقر گره خورده و در پس‌کوچه‌های آن کودکان پا به‌پای اعضای خانواده‌ی خود مجبور به کار هستند.

بولانی‌پزی محبوبه در یکی از پس‌کوچه‌‌های ناحیه پانزدهم کابل قرار دارد. محبوبه از سن و سالش به‌طور دقیق آگاهی ندارد اما تخمینی می‌گوید ۶۰ساله است.

پرسیدم که از زندگی‌ راضی هستی؟ چیزی نگفت و با شتاب زیاد خمیر هموار شده را داخل روغن گذاشت. دوباره به پهن کردن خمیر مشغول شد. وقتی به‌حرف آمد، معلوم شد که معنی «رضایت از زندگی» را سبک-سنگین می‌کرده است: «زندگی خوبی داشتیم تا اینکه طالبان آمد و همه‌چیز تغییر کرد.»

محبوبه در توضیح بیشتر حرف خود می‌گوید، چهار دختر دارد که سه تای آن‌ها از رشته‌های حقوق، ژورنالیزم و قابلگی فارغ شده‌اند اما اکنون در کنج خانه نشسته و برای «۱۰ افغانی» مهره‌دوزی می‌کنند.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

روایت زنان؛  پناه از فقر به مهاجرت و برگشت دوباره به دامن فقر

«در حمله‌ی انتحاریِ کاج، سلامت جسم خود را از دست دادم، اما با ممنوعیت آموزش، تمام آرزوهایم مُرد»

محبوبه می‌گوید با بولانی‌پزی از خانواده‌ی پرجمعیت ۱۲ نفره‌اش مراقبت می‌کند. شوهرش پس از آمدن طالبان نه‌تنها کارش در بخش‌ قایق‌های تفریحی در بند قرغه را از دست داده بلکه معاش ماهوار تقاعدی‌اش نیز از سوی طالبان پرداخت نمی‌شود، مشکلی که زندگی هزاران خانواده دیگر را نیز تحت تاثیر قرار داده است.

شاه‌مقصود 62 ساله، شوهر محبوبه می‌گوید در نظام خدمت کرده و تقاعدی‌اش را در دوره اول حکومت اشرف‌غنی به مقام دگروالی گرفته است. او پس از بازنشستگی مسوولیت هدایت قایق‌های تفریحی قرغه را بدست گرفت و در کنار حقوق بازنشستگی با درآمدی که از شغلش داشت به دخترانش کمک کرد تا تحصیل کنند.

او نیز از سر بیکاری و به قول خودش مجبوریت در کنار محبوبه به تهیه بولانی می‌پردازد. شاه مقصود می‌گوید با درآمدی که از راه بولانی پزی حاصل می‌کنند، فقط می‌توانند یک زندگی بخور و نمیری داشته باشند و از طالبان میخواهد تا حقوق بازنشستگی‌اش را پرداخت کند «پیسه نان خشک و چند کیلو بوره میشه، بازهم شکر است.»

اما طالبان از پرداخت تقاعدی بازنشستگان سر باز زده و این وضعیت، زندگی این خانواده را شدیدا تحت تاثیر قرار داده است. محبوبه می‌گوید «نزدیک به چهار سال است که از تقاعدی‌ خبری نیست.»

شاه‌مقصود و محبوبه ۲ فرزند پسر و۴ فرزند دختر دارند. پسربزرگ این خانواده‌ از یک بیماری نادر رنج می‌برد و داکتران نسبت به قطع روند تداوی‌اش هشدار داده‌اند. مسوولیت فرزندان این پسر بیمار نیز بر عهده‌ی محبوبه است.

دختر کوچک محبوبه 14 ساله است و در کنار خواهران 24،26 و 27 سال‌اش، مهره دوزی می‌کند. او یک سال قبل، از صنف ششم مکتب فارغ شد و به خیل صدها هزار دختری پیوست که دیگر طالبان به آن‌ها اجازه تحصیل نمی‌دهند.

محبوبه توضیح می‌دهد که دخترانش «تحصیل کرده و مدرک لیسانس از رشته‌های حقوق، ژورنالیزم و قابلگی دارند اما مجبورند در کنج خانه برای ۱۰ افغانی مهره دوزی کنند.» به گفته‌ی او، «هرجا برای کار درخواست دادند جواب رد گرفتند؛ چون دیگر برای دختران و زنان کسی کار نمی‌دهد.»

طالبان کار زنان را در افغانستان ممنوع کرده‌اند که این ممنوعیت به میلیون‌ها نفر آسیب زده‌ و خانواده‌های بیشتری را به دامن فقر انداخته است.

زهرا، دختر سوم محبوبه  که ۲۴ سال سن دارد از رشته‌ی ژورنالیزم فارغ شده و هر از گاهی به بولانی‌پزی مادرش می‌آید. این وضعیتی که مادر زهرا آن‌را «ناخوشآیند» توصیف می‌کند، از نظر زهرا «یک فاجعه‌ی تمام عیار» است. او می‌گوید: «چون دخترم، کسی برایم کار نمی‌دهد.»

این دختر جوان که بولانی را به چابکی مادرش تهیه می‌کند، می‌گوید: «مادرم وقتی قرضداری‌های مان یادش می‌آید بی اختیار از جایش بلند می‌شود، شب‌ها تا صبح خواب راحت ندارد و مدام به این فکر است که چه خواهد شد اگر طلب‌کارها پول‌شان را بخواهند؟ چه خواهد شد اگر تداوی برادرم قطع شود؟»

زهرا ضمن تهیه بولانی در آفتاب داغ تابستان، عمده‌ترین نگرانی‌های خانواده‌اش را بازگو می‌کند؛ اینکه تمام پس‌اندازشان را برای تداوی برادرش مصرف کرده و مبلغ خیلی زیادی را نیز قرض گرفته‌اند. اینکه هشت ماه از کرایه خانه عقب افتاده‌اند و در نهایت اینکه، چه خواهد شد؟

زهرا می‌گوید اول هر ماه وقتی دروازه خانه به صدا درمی‌آید، مادرش از نگرانی  اینکه نکند صاحب خانه است و به دنبال پولش آمده، رنگ چهره‌اش تغییر می‌کند. به گفته‌ی او همین نگرانی‌ها بود که پای محبوبه را تا شفاخانه نزد داکتر عقلی و عصبی کشاند «دکتر گفت اگه بازهم تشویش کنه عواقب تلخ‌تری به همراه خواهد داشت.»

محبوبه صحبت‌هایش را با جملاتی ختم می‌کند که گویا تحت فشار قرار داده شده تا مبادا بیشتر از این شکوه کند: «اگر نگویم دل قرار نگیرد و اگر بگویم آن‌ها (طالبان) آرام نمی‌گذارند. اما بهتر همین است که  روی دلمان سنگ بگذاریم و چشم بسته از کنار هم رد شویم.»

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

پشتو English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری