رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

روایت زنان؛ هر روز با ترس زندگی می‌کنم

۱۷ سنبله ۱۴۰۳
روایت زنان؛ هر روز با ترس زندگی می‌کنم

مریم امیری

خاکستر غم روی قلبم نشسته، سنگین و بی‌رحم. هر نفس که می‌کشم، بوی ناامیدی را با خود می‌آورد. صدای پاهایم را می‌شنوم، نه روی سنگ‌فرش خیابان پر از هیاهو، بلکه روی خاک سرد گور رویاهایم. طالبان با فرمان‌شان سکوتی مرگ‌بار را بر این سرزمین حاکم کردند. سکوت سنگین یأس، سکوت سنگین نابودی امید.

من مریم امیری هستم، شانزده ساله. دختری که در این سرزمین زخمی، به دنبال طعم شیرین زندگی می‌گردد. چشمانم گویای هزاران درد خاموش است. خاطرات خوش گذشته مثل سراب‌هایی در دشت خشک ذهنم ناپیدا شده‌اند.

حالا، هر روز با ترس زندگی می‌کنم. ترس از چشمِ تیز طالبان، ترس از شنیده شدن صدای پاهایم، ترس از بیان احساساتم، ترس از بیان حقیقت.

یاد دوستانی که از دست دادم، مثل خنجر‌هایی در قلبم فرو می‌رود. چهار رویا، چهار دوست، چهار خاطره، با یک شلیک ناگهانی، برای همیشه از من گرفته شد. آنها برای صلح و آینده‌ی روشن خود می‌جنگیدند. برای آینده‌ای که هرگز به آن نرسیدند؛ اما من از این خاک خون‌آلود تسلیم نمی‌شوم.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

«مانند یک جسد او را داخل رنجر انداختند»؛ روایت‌هایی از استفاده‌ی طالبان از شوک برقی برای بازداشت زنان

حکم بازداشت رهبر طالبان و استقبال نهادهای حقوق‌بشری؛ طالبان: دادگاه کیفری بین‌المللی را به رسمیت نمی‌شناسیم

من قلمم را با تمام قدرت در دست می‌گیرم و با آن فریاد می‌زنم. فریادی که صدای تمام دخترانی که در سکوت خفه شده‌اند را با خود دارد. طالبان حق صحبت کردن را از ما گرفتند. حق شنیده شدن را از ما گرفتند. حتی صدای پاهایمان را هم حرام کردند. اما آنها قلم ما را نمی‌توانند بگیرند. باهر کلمه، با هر جمله، با هر خط، ما حرفهای‌مان را به گوش جهان می‌رسانیم. ما سکوت نمی‌کنیم. ما تسلیم نمی‌شویم.

با این که درد غم از دست دادن رویاهایم، درد بی‌عدالتی، درد ناامیدی، درد سکوت سنگین، مثل باران روی صورت من می‌بارد. اما من تسلیم نمی‌شوم. من برای رویاهایم، برای آینده‌ای بهتر، برای خودم، برای خانواده‌ام، برای تمام دختران افغانستان، برای تمام موجودات این زمین، می‌جنگم. من با قلمم، با حرف‌هایم، با وجودم، باهمه‌ی وجودم، به این سکوت سنگین خاتمه می‌دهم. رویاهای من، رویاهای ما، در این سکوت، در این درد، در این رنج، حرف‌های ناگفته دارد و من با قلمم ، با قلم امید، آنها را فریاد می‌زنم.

هرکلمه، هر جمله، هرخط، فریادی است برای آزادی. فریادی برای صلح. فریادی برای آینده‌ای که در آن صدای پاهای دختران، موسیقی زندگی است. من با قلمم، با نوشتن، با زندگی، با وجودم، به جهان می‌گویم: من هستم، ما هستیم و صدای‌مان، صدای امید، صدای آزادی، صدای صلح ، تا ابد خواهد پیچید.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری