رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

روایت زنان؛ این‌همه ترس!

۱۲ سرطان ۱۴۰۴
روایت زنان؛ این‌همه ترس!

Reuters

زیبا صالح ( نام مستعار)

ساعت ۷:۵۰ دقیقه‌ی شب است و مسیر سرکوتل خیرخانه طبق معمول پر از ازدحام و ترافیک سنگین است. پنج یا شش موتر دیگر پیش‌روی‌ ما است، نزدیک ایست‌بازرسی (چک‌پاینت) طالبان هستیم.

به سمت خانه می‌رویم، اما دلهره دارم که مبادا طالبان دوباره موتر ما را متوقف کنند و به هر بهانه‌ای سراغ بررسی تلفن‌های شخصی‌مان بیایند.

آن لحظه مصادف شده بود با ساعتی که باید سمینار صنفی خود را  در یک دانشگاه آنلاین ارائه می‌دادم. سمینار برایم مهم بود، نمره‌ای که دریافت می‌کردم مهم‌تر؛ برایش زحمت کشیده بودم و نمی‌توانستم از جلسه خارج بشوم، چرا که درحال حاضر، یگانه روزنه‌ی امید ما دختران افغان، دانشگاه‌های آنلاین سراسر جهان است.

با خستگی روز و ترس از طالب، کتاب‌چه یادداشتم را روی پاهایم می‌گذارم و چراغ تلفن خواهرم را روشن می‌کنم تا شروع کنم.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

یک زن در ننگرهار بر اثر تب دنگی جان باخت

 مردی در کنر همسر و پسر ۹ ساله‌اش را با شلیک گلوله به‌قتل رساند

خانواده‌ام که قبلا خاطره‌ی خوشی از ایست‌های بازرسی طالبان نداشتند، با استرس می‌گفتند: «لطفا از درس بیرون شو، نشود موتر را توقف بدهند.»

مثل همیشه اضطرابی که دارم را پنهان می‌کنم و فرو می‌روم در نقش دختری قوی؛ می‌گویم: «نگران نباشید، چیزی نمی‌شود، فکرم است.»

سرم پایین است و از یک‌سو استرس سمینار و از سوی دیگر استرس طالب مرا در خود گرفته است که صدای برادرم می‌آید: «دفعه پیش به یادت نیست؟ ایمیل‌هایت را پاک کرده‌ای؟»

رنگم پرید و به دروغ جواب دادم: «بلی بلی، وقت پاک کرده بودم.»

به راستی این‌همه ترس در ملک خودم برای چه بود؟ مگر قتل کرده بودم؟ حق‌الناس را خورده بودم؟ یا هم دزدی؟

من فقط هر از گاهی می‌نوشتم، همین.

وضعیت‌ام را با استاد و دیگر هم‌صنفانم به اشتراک گذاشتم و آن‌ها نیز تاکید داشتند که اگر احساس خطر می‌کنی بابت چک‌پاینت‌ها، می‌توانی از جلسه خارج بشوی، اما علی‌رغم این، من ماندم چون دلم برای درس و دانشگاه تنگ شده بود و حالا که فرصتی برای اثبات خودم و ادامه‌ی تحصیل دارم، محال است که دوباره به خاطر طالبان حتی یک ساعت خودم را از درس محروم کنم.

ساعت هشت شد و باید سمینار را شروع می‌کردم.

قبل از شروع بابت اوضاع و کم و کاستی که می‌دانستم بابت استرسم اتفاق خواهد افتاد، عذرخواهی کردم.

شروع کرده بودم و چندی نگذشته بود که نوبت بررسی و سرک کشیدن در موتر ما شد.

خیلی سریع چراغ تلفن را روی پایم گرفتم و خاموش کردم.

طالب نسبتا جوانی با ریش بلند و موهای ژولیده چراغک دستانش را سمت عقب موتر گرفت و یک نگاه سرسری انداخت و با تکان سر اجازه‌ی حرکت موترمان را داد. شانس آوردیم که این‌بار با آدم بی‌پروایی سر خوردیم.

رشته‌ی صحبت برای لحظه‌ای از دستم در رفت ولی در نهایت سمینار را ارائه کردم.

 به یاد آوردم که دو دفعه‌ی قبل چگونه نزدیک بود تلفن‌مان را چک کنند، یک‌بار ساعت ۱۱ شب بود و از یک مهمانی خانوادگی برمی‌گشتیم که طالبان با برادرم مشاجره‌ی لفظی کردند و به او می‌گفتند «غیرت نداری که خواهر جوانت را در پیش موتر شانده‌ای و تلفن دستش دادی.»

بار دوم نیز بابت پوشش‌مان، موتر را توقف دادند و تذکر دادند که بار دیگر اگر با این سر و وضع (درحالی که لباس‌های عادی و عاری از هرگونه زرق و برق با چادر به سر و تن‌مان داشتیم) بیرون آمده بودید، موترتان را با خود می‌بریم.

این درحالی‌ست که کار اصلی ایست‌بازرسی، بررسی وضعیت امنیتی موتر‌ها و گوش به زنگ بودن خطرات احتمالی است، نه امر به معروف.

من اما تا پایان سمینار، گویا ساعت‌ها در شکنجه بودم.

بدنم تب کرده بود، گوش‌هایم سنگین شده بود.

یادداشت: مسوولیت محتوای یادداشت‌ها و مطالب ارسالی به رسانه‌ی رخشانه بر عهده‌ی نویسندگان آن‌هاست

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری