رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

روایت زنان؛ به یاد خاطرات خوش مکتب

۱۲ جدی ۱۴۰۳
روایت زنان؛ به یاد خاطرات خوش مکتب

عکس: ارسالی به رسانه‌ی رخشانه

شهلا جلیلی

دیریست که صدای زنگ مکتب دیگر در گوشم طنین نمی‌اندازد. آن صدای آشنایی که نوید شروع روزی پر از شور و یادگیری را می‌داد، خاموش شده است. سرود ملی که هر صبح با افتخار در صحن مکتب می‌خواندیم، دیگر در دل‌هایمان نمی‌پیچد. دیگر خبری از ترانه‌های شاد دختران نیست که حیاط مکتب را پر از زندگی می‌کرد و مدت‌هاست که سه رنگ زیبای بیرق وطنم را در آسمان نمی‌بینم، آن بیرقی که در هر اهتزازش، آرزوهایمان پرواز می‌کردند.

دلم برای مکتب، برای وطن و برای آن روزهای ناب تنگ شده است. گاهی که چشم‌هایم را می‌بندم، خود را در میان آن روزهای شیرین می‌یابم. روزهایی که با شوق و ذوق، کتاب‌هایم را برای آغاز سال جدید آماده می‌کردم؛ جلدهای رنگارنگی که با وسواس روی کتاب‌هایم می‌کشیدم و مدادهایی که نوک‌شان را با دقت تیز می‌کردم. آن هیجان شیرین، که ساعت‌ها پیش از زنگ مکتب بیدارم می‌کرد. 

دلتنگ روزهایی هستم که در حیاط مکتب، با دختران دیگر ریسمان‌بازی می‌کردیم. می‌خندیدیم، می‌دویدیم و با دل‌هایی بی‌خیال از دنیا، شادی را نفس می‌کشیدیم. مسابقه‌های دوش، والیبال و آن لحظه‌هایی که با چهره‌هایی سرشار از خنده به خانه برمی‌گشتیم، اکنون تنها در گوشه‌ای از خاطراتم زنده است. حالا دیگر نه ریسمانی برای بازی دارم، نه زمینی برای دویدن، و نه دوستانی برای تقسیم شادی.

مدال‌هایم که روزی با غرور به دیوار اتاقم آویزان کرده بودم، حالا تنها یادگاری از تلاش‌های آن روزهای خوش است. یادم هست که برای کسب آن مدال‌ها چقدر تلاش کردم. هر روز از ساعت چهار تا شش بعدازظهر، با ذوقی کودکانه در میدان بازی می‌دویدم، خسته نمی‌شدم و باور داشتم که هیچ چیز در دنیا نمی‌تواند شیرین‌تر از این لحظات باشد.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

«وسایل خانه‌‌ام را به کوچه انداخت»؛ شِکوه همسر سرباز حکومت پیشین از بی‌خانمانی در هرات

قربانی سنت ازدواج «بدل»: روایت صالحه از زندگی در سایه خشونت و اجبار

حالا اما، آن روزها به قصه‌ای تبدیل شده‌اند که گاهی برای دوستانم تعریف می‌کنم. از آن روزی که در میان صدها نفر، مقام اول ریسمان‌بازی را گرفتم، یا از مسابقات والیبال و شادی‌های بعد از آن. گاهی با یادآوری این خاطرات، لبخندی بر لبانمان می‌نشیند و گاهی هم دلمان سنگین می‌شود از این تلخی.

روزی که خبر بسته شدن مکتب‌ها را شنیدم، انگار تمام دنیایم فروریخت. وقتی خبر رسید که طالبان افغانستان را گرفته‌اند، قلبم سنگین شد، انگار کسی تمام امیدها و آرزوهایم را از من ربود. آن لحظه احساس کردم دیگر زنده نیستم، که دنیایم برای همیشه تاریک شده است.

به یاد دارم که چطور پاهایم سست شد. نشستم، خیره به دیواری که روزها با آرزوهایی بزرگ به آن نگاه می‌کردم. در ذهنم فقط یک سوال می‌چرخید: چرا؟ چرا ما دختران نمی‌توانیم مثل گذشته درس بخوانیم، بازی کنیم و آزاد باشیم؟

همان روز، کیف مکتب‌ام را که هنوز گوشه اتاق بود، برداشتم. نگاهی به کتاب‌ها و دفترهایم انداختم. بوی کاغذها هنوز تازه بود، بوی امید. اما حالا این کتاب‌ها دیگر بی‌استفاده بودند و دفترهایی که قرار بود پر از نوشته‌های من باشند، خاموش مانده بودند.

هر بار که به آسمان نگاه می‌کنم، بیرق سه‌رنگ وطنم دیگر در اهتزاز نیست. جای آن پرچم سفیدی را می‌بینم که زندگی مردم افغانستان، بویژه زنان و دختران را سیاه کرده است.

آن شب، در سکوت خانه، اشک‌هایم بی‌اختیار جاری شدند. با خود فکر می‌کردم، چگونه می‌توانم بدون مکتب، بدون دوستانم و بدون آن لحظه‌های ناب زندگی کنم؟ آینده‌ای که همیشه روشن تصور می‌کردم، حالا در هاله‌ای از ابهام و ترس فرو رفته بود.

اما در عین حال، چیزی در درونم مرا آرام نمی‌گذارد. در قعر تاریکی، نور امید هنوز سو سو می‌زند. حتی اگر روزها تیره و تار باشند، این تاریکی نمی‌تواند آرزوهای ما را برای همیشه خاموش کند. دختران افغانستان یاد گرفته‌اند چگونه از میان ویرانه‌ها دوباره جوانه بزنند.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری