هانیه فروتن
سوم ماه می مصادف است با روز جهانی آزادی مطبوعات؛ اما در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان، آزادی بیان عملاً به محاق رفته است.
خبرنگاران، بهویژه زنان خبرنگار، با محدودیتهای بیسابقهای مواجهاند که روزنامهنگاری را به مأموریتی خطرناک تبدیل کرده است.
یافتههای رسانهی رخشانه و مستندات نهادهای حامی خبرنگاران نشان میدهد که زنان خبرنگار در افغانستان با تهدیدات جانی، خشونت فیزیکی و روانی و سانسور شدید مواجهاند.
این گزارش که به مناسبت سوم ماه می تهیه شده، تلاش زنان خبرنگاری را نشان میدهد که علیرغم خطر مرگ برای کار روزنامهنگاری در افغانستان، دست از کار برنداشته و همچنان به افشاگری و روایت روزهای سیاهی که طالبان بر سر زنان در افغانستان آورده دست میزنند.
مثل مدینه (نام مستعار)، دختر خبرنگاری که با ۱۰ سال تجربه حرفهای، در گفتوگو با رخشانه گفت: «در طول این مدت، بارها تهدید شدم. در یک تظاهرات زنان علیه سیاستهای طالبان، دوربینم شکست و مورد لتوکوب قرار گرفتم. حتی بخاطر پوشش خبری یک موضوع حساس، تهدید به مرگ شدم؛ اما هرگز به تسلیم شدن فکر نکردم.»
او که هنوز به صورت غیررسمی و زیرزمینی به فعالیت در یکی از رسانههای تبعیدی ادامه میدهد، گفت: «تمام این چالشها را به جان خریدم تا اجازه ندهم موضوع زن از جامعه حذف شود.»
پس از بازگشت طالبان، رسانههای افغانستان ضربهی مهلکی را متحمل شدند.
گزارشگران بدون مرز در تازهترین گزارش، ردهبندی جهانی آزادی رسانهها را که به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات نشر کرده، گفته افغانستان در قعر جدول و در میان ٦ کشور سرکوبکنندهی آزادی رسانهها قرار گرفته است.
این نهاد در تازهترین گزارشش گفته، حاکمیت «ناقوس مرگ» آزادی رسانهها، امنیت خبرنگاران، بویژه زنان خبرنگار را در افغانستان به صدا درآورده است.
نهاد نی (حمایتکننده رسانههای آزاد افغانستان) قبلا در گزارشی گفته بود از حدود ۲۰۰۰ زن شاغل در رسانهها تنها حدود ۲۰۰ نفر باقی ماندهاند که عمدتاً در بخشهای فنی یا پشتصحنه فعالیت میکنند.
طالبان محدودیتهای شدیدی بر زنان اعمال کردهاند، از جمله اجبار به پوشیدن ماسک در رسانههای تصویری، ممنوعیت حضور در کنفرانسهای خبری و منع همکاری با همکاران مرد یا دعوت از مهمانان مرد.
سمیه ولیزاده، مسوول کمیته ارتباطات مرکز خبرنگاران افغانستان گفته است که از ۲۲ دستورالعمل طالبان برای محدود کردن رسانهها، هفت مورد مستقیماً زنان را هدف قرار داده است.
زهره (نام مستعار)، خبرنگار ۲۸ سالهای است که پس از خودکشی دوستش به دلیل افسردگی ناشی از محدودیتهای طالبان، به یکی از رسانههای تبعیدی پیوست تا «صدای زنان افغانستان باشد.» زهره علیرغم محدودیتهای شدید، ترس مردم از صحبت با رسانههای تبعیدی و تهدید مرگ برای خودش، همچنان به روایتگری میپردازد.
او به رسانهی رخشانه گفت: «دوستم قربانی سیاستی شد که خود هیچ نقشی در آن نداشت. شاید کار بیشتری از من ساخته نباشد، اما میخواهم با روایت کردن دردی که یک زن و یک دختر افغانستانی به دلیل جنسیتش متحمل میشود، دینم را در برابر دوستم، ادا کنم.»
یا فریبا (نام مستعار)، خبرنگار ۲۹ سالهی دیگری که پس از تسلط طالبان، کارش را در یک رسانهی تصویری از دست داد. او اکنون با یک رسانه تبعیدی همکاری میکند.
او هم گفت: «میخواهم زوایای پنهان زندگی زنان را نشان دهم؛ اینکه چگونه با ناامیدی و محدودیتها مقابله میکنیم. همکاری با رسانههای تبعیدی، ریسک بزرگی است؛ اما احساس مسوولیت مرا وادار به ادامهی کار میکند.»
با تعطیلی رسانههای داخلی، بسیاری از زنان به فعالیت زیرزمینی یا همکاری با رسانههای تبعیدی روی آوردهاند. این رسانهها، که اغلب از کشورهای همسایه یا اروپا فعالیت میکنند، بستری برای مستندسازی نقض حقوق بشر و وضعیت زنان را فراهم کردهاند.
صابره نیکزاد، که پس از ترک افغانستان به یکی از کشورهای همسایه افغانستان پناه برده در مصاحبهای با رخشانه گفت: «با وجود تهدیدات، بهصورت داوطلبانه با رسانههای خارجی کار میکنم. هر بار که برای زنان مینویسم، حس میکنم در مبارزه برای حقوق آنها سهمی دارم.»
اسما مهجور، دیگر روزنامهنگار مهاجر، گفت که «اگر سکوت کنیم، صدای میلیونها زن خاموش میشود. با وجود چالشهای اقتصادی و نبود امنیت، ادامه میدهم تا نشان دهم زنان افغان تسلیم نمیشوند.»
او به مشکلات دسترسی به اطلاعات اشاره کرد و افزود که ترس مردم از طالبان مانع مصاحبه و افشای حقایق میشود.
دسترسی به اطلاعات یکی از بزرگترین چالشهای زنان خبرنگار است. فریبا شرح میدهد که برای تهیه گزارش از یک پرورشگاه به محل رفته بود، اما «افراد طالبان دور ما حلقه زده بودند تا حرف غیرمجازی ردوبدل نشود. مصاحبه بیفایده بود.»
اسما نیز تجربهی مشابهی را بازگو کرد: «در یکی از برنامهها که اصلاً موضوع حساسی نداشت، نظر یکی از شهروندان لازم بود، اما هیچکس حاضر نمیشد صحبت کند. حتی یک خانم برای من پیام داد و از مشکلی شکایت داشت، اما وقتی دوباره به او تماس گرفتم، حرفهایش را پس گرفت.»
وضعیت زنان خبرنگار در ولایات به مراتب وخیمتر است. طبق گزارشها، در کابل، از ۷۰۰ زن خبرنگار، کمتر از ۱۰۰ نفر هنوز مشغول به کارند؛ اما در ولایاتی مانند نورستان، ارزگان، لوگر، کنر، پکتیا و پکتیکا، هیچ زنی در رسانهها حضور ندارند.
زنان خبرنگار میگویند که خشونت علیه زنان خبرنگار در افغانستان به امری عادی تبدیل شده است. خانه آزادی بیان نیز پیشتر گزارش داده بود که در سه سال گذشته، بسیاری از زنان خبرنگار ضربوشتم، تهدید یا زندانی شدهاند و با آسیبهای روحی و اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند.
با وجود این چالشها، زنان خبرنگار افغانستان با عزمی راسخ به کار خود ادامه میدهند. مدینه تأکید کرد: «خبرنگاری برای من مسوولیت است، نه شغل. عهد بستهام تا پای جان ادامه دهم.» زهره نیز گفت: «ما به اختناق اجازه نمیدهیم ساکتمان کند.»
این زنان، چه در داخل افغانستان و چه در تبعید، با فعالیت زیرزمینی و پذیرش خطرات، نشان دادهاند که صدای زنان افغان خاموششدنی نیست.
یعقوب یسنا، نویسنده و فعال فرهنگی، به اهمیت این فعالیتها پرداخت و آن را یک مبارزهی وجودی و بشری برای زنان توصیف میکند.
یسنا باور دارد که حضور زنان در جامعه ضرورتی اجتنابناپذیر است و فعالیتهای مطبوعاتی آنها میتواند این حضور را تثبیت کند.
او گفته، اطلاعرسانی زنان خبرنگار فراتر از یک کار مطبوعاتی است و به عنوان یک بخش اساسی از مبارزه و مقاومت مدنی، سیاسی و اجتماعی در برابر افراطیت و تندروی طالبان عمل میکند: «کار رسانهای زنان توانسته در بازتاب مسائل مرتبط با زنان نقش برجستهای ایفا کند و موفقیتهای آنان در گزارشات سازمان ملل و پارلمانهای جهان، نشاندهندهی همت و پشتکار شجاعانهی خبرنگاران زن است.»