فاطمه موسوی
فریده، زن ۴۸ سالهای که هنوز هم پلاکاردهایی را که روی آن«کار، تحصیل، آزادی» نوشته شده را در گوشهی اتاق خود پنهان کرده است. او تا اکنون تمام تلاشش را برای بلند کردن صدای اعتراضی زنان کرده و در بسیاری از اعتراضات سهم گرفته است، زیرا که معتقد است هیچکس جز خود زنان افغانستان به فکر آنها نیست.
او که سواد ابتدایی خواندن و نوشتن دارد، با وجود مخالفتهای خانواده و مشکلات فراوان، گاهی مجبور شده تا به صورت پنهانی به مبارزهاش ادامه دهد.
از زمان به قدرت رسیدن طالبان در آگست ۲۰۲۱، حقوق و آزادیهای زنان به شدت محدود شده و زنان از حضور در کارهای دولتی، تحصیل در دانشگاهها، ورزش و فعالیتهای فرهنگی منع شدهاند. اجباری بودن پوشش کامل بدن برای زنان در اماکن عمومی، محدودیتهای شدید در خروج از منزل بدون محرم مرد، ازدواج اجباری و زودهنگام دختران جوان، ممنوعیت کار زنان در سازمانهای بینالمللی و غیر دولتی، خشونت و آزار علیه زنان فعال حقوق بشر، بازداشت و زندانی کردن زنان معترض و حتا تجاوز به زندانیان زن از جملهی محدودیتها وخشونتهایی است که تاکنون طالبان بر زنان اعمال کردهاند.
هیچکس در خانوادهی فریده موافق حضور او در تجمعاتی نیست که علیه طالبان راهاندازی میشود. خانوادهی او با شنیدن خبر بازداشت، زندانی کردن و تجاوز به زندانیان زن سختگیری بیشتری میکنند؛ ولی این زن ۴۸ ساله که مادر ۳ دختر نوجوان است، میگوید: «برای آیندهی دخترانم تلاش میکنم، هیچ سازمان، هیچ کشور، هیچ منصبدار و حتا هیچ مرد افغان به فکر زنان افغانستان نیست. اگر خود ما به فکر آیندهی دختران مان نباشیم، همهی ما در این جهنم زنده به گور میشویم.»
در تازهترین شاخص جهانی«صلح و امنیت برای زنان» از زمان به قدرت رسیدن طالبان در سال ۲۰۲۱، افغانستان زیر سلطهی طالبان برای زنان، بدترین کشور برای زندگی بوده و به گفتهی محققان، «تمام زنان افغانستان در اسارت گیر مانده و در برابر خشونتهای سیاسی و خانوادگی تقریبا به صورت کامل بیدفاع اند.»
فرمانهای زنستیزانهی طالبان نه تنها زنان را از جامعه رانده، بلکه حتا در کانون خانواده نیز خشونت علیه زنان را افزایش داده است. بنابراین، اکنون زنان افغان یکتنه و به تنهایی و بدون هیچ پشتیبانی در مقابل طالبان ایستادهاند.
تلاشهای خستگیناپذیر زنان افغان که به تنهایی برای ابتداییترین حقوق شان، کار، تحصیل و آزادی، هر روز بدون هیچ پشتیبانی و حمایتی، به صورت خودجوش به خیابانها میآیند و مبارزه میکنند، شجاعانه است. آنها بازداشت و زندانی میشوند؛ اما کوتاه نمیآیند. این خود نشاندهندهی ارادهی قوی آنها برای ایجاد تغییر آینده و سرنوشت شان است.
به نظر میرسد که گفتن از رنج زنان در کشور باید در قالب یک گفتمان عمیق ملی- مردمی در آید، زیرا که این وضعیت نه فقط برای زنان که برای کل جامعه تاثیرگذار است. در حقیقت جهان زنان افغان در زیر سیطرهی طالبان به جهنمی میماند که شعلههای آتش آن هر روز تعداد بیشتری از زنان و دختران کشور را به کام خویش فرو میبرد.
اگرچه برخی بر این باور اند که با تامین ابزارها و زیرساختهای مناسب شرایط زنان در جامعه تغییر خواهد کرد؛ اما حقیقت امر این است که آنچه که باید تغییر کند، تغییر نگرش طالبان است؛ آنها به هیچکسی پاسخگو نیستند و هیچ ضرورتی به تحول و تغییر دیدگاه خویش نمیبینند.
در حقیقت ماهیت طالبانی و نوع فکر آنها به آنها اجازه نمیدهد تا برخورد اصولی، انسانی و حقوقی با زنان داشته باشند. بازداشت خودسرانه، زندانی و شکنجه نمودن و حتا تجاوز به زنان معترض بهخصوص در کابل و برخی از شهرهای بزرگ، گویای آن است که نقض حقوق زنان از سوی این گروه بسیار تکاندهندهتر از دورهی اول حاکمیت طالبان است.
با تاسف باید گفت، سیاستهای جامعهی بینالمللی برای تغییر نگرش طالبان نسبت به زنان نیز عملا شکست خورده و هیچ تاثیری بر عملکرد این گروه برای اصلاح دیدگاههای افراطی شان نسبت به زنان نداشته است.
در کنار نفوذ دیپلماتیک، اهرمهای فشار دیگری نیز وجود دارد، از جمله سازوکارهای نظارتی سازمان ملل، شورای امنیت، اعمال تحریم، مداخلهی مداوم دیوان کیفری بینالمللی، حضور گزارشگران و خبرنگاران ویژهی سازمان ملل و نفس وجود نمایندگی سازمان ملل در افغانستان که به پشتوانه این ابزارها، ضامن حقوق گروههای آسیبپذیر و بهویژه زنان و دختران در افغانستان باشد و آنها را به حال خود رها نکند.
همچنان اعمال فشار بر طالبان از طریق صدور بیانیه و محکومیت نقض حقوق زنان، حمایت حقوقی از زنان قربانی سوءاستفاده و خشونت میتوانند در شرایط حاد کنونی، کمکی برای زنان در معرض خطر باشد.