هانیه فروتن
«فهیمه میرزایی» در حال حاضر تمرین و تدریس رقص سماع را در پاریس دنبال میکند، جایی که نبض تپندهی آزادیهای انسانی بی هیچ قید و بندی به حیاتاش ادامه میدهد، اما زادگاه فهیمه، جایی که او برای نخستین بار جامهی طریقت عرفان را پوشید، به زندانی برای زنان تبدیل شده است.
فهیمه قبل از روی کار آمدن دوبارهی طالبان، وقتی که ۲۳ سال بیشتر نداشت گروه رقص سماع «شهود عارفان» را بنیان گذاشت و به نخستین دختر جوانی تبدیل شد که در رسانههای تصویری ظاهر میشد و از مفاهیمی چون «رهایی، پرواز، عشق» و همینطور مفهوم «وصل» سخن میگفت.
او که در دامن رقص سماع به «رهایی» و «پرواز» دست یافته بود هرگز تصور نمیکرد که گروهی مثل طالبان بر افغانستان چیره شود.
فهیمه میگوید: «آمدن طالبان باعث شد که همه از کسانیکه دوستشان داریم دل بریده، به تمام آرزوهایمان که سالها بخاطرش خون دل خوردیم پشت پا بزنیم و خاک خود را ترک کنیم. با آمدن این گروه (طالبان) فقط تیم ما از هم نپاشید بلکه روح جامعه نیز در کشور نابود شده و امروز از زیباییها در افغانستان خبری نیست.»
در جغرافیایی که فهیمه و دوستاناش رقص سماع، یکی از زیباترین هنرهای سنت عرفان شرقی را اجرا میکردند، طالبان نمایشهای شلاق زدن مردان و زنان را در ملاعام برگزار میکنند.
رسیدن به «رهایی»
فهیمه مدرک لیسانس اداره و تجارت دارد. او که به شکل خودآموز رقص سماع را فرا گرفت، گروه رقص سماع دختران «شهود عارفان» را در سال ۱۳۹۸ بنیانگذاری کرد؛ با این واقعیت که «شاید هیچ گاهی از سوی جامعه پذیرفته نشود» اما به گفتهی خودش «ارادهی او» برای رسیدن به «رهایی» و «پرواز»، «قویتر» از سنگاندازیهای مردمی بود که عامل بودن زن را نمیپذیرفتند.
فهیمهی جوان، کار گروه «شهود عارفان» را با جذب چند درویش پسر شروع کرد. این گروه در ماههای نخست هیچ درویش دختری نداشت چون «هیچ دختری جرأت نمیکرد» لایههای زخیم زنستیزی حاکم بر جامعه را بشکافد و بیاید رقص سماع را در برابر اعضای همان جامعهای اجرا کند که قبلا آزادیهایش را از او گرفته بود.
با شناختی که فهیمه از جامعه و مردمش داشت، از همان آغاز حدس زده بود مسیری که قرار است طی کند پر از فراز و نشیب خواهد بود: «با آنکه تهیه مصارف خودم برایم سنگینی میکرد اما مجبور بودم تمام هزینههای گروه را هم از حساب شخصیام پرداخت کنم.»
تنها عدم حمایت مالی از کارهایش نبود که ادامهی راه را برای او دشوار میساخت، بیاعتمادی مردم و نهادها به این که او یک دختر است و عدم آشنایی مردم با معنویتی که از مولانای بلخی بجامانده است از دیگر مشکلاتی بود که فهیمه با آن دستوپنجه نرم میکرد.
فهیمه به عنوان دختری که رهبری یک تیم هنری را برعهده داشت، مجبور بود به خیلی از چیزها پشت کند. به حرفهایی که پشت سر او زده میشد، به بیتوجهی نهادهای امنیتی، به ندیده گرفته شدن از سوی مسوولان در اطلاعات و فرهنگ آن وقت: «به مشکلات تیم ما هیچ توجهی نمیشد چون رهبری آن بهدست یک دختر بود.»
سماع رسومات منحصر به خود را دارد؛ مثلا رهبر تیم به عنوان شیخ باید بر سر درویشان کلاه بگذارد و یا هم در کمر آنها دستار ببندد. فهیمه میگوید وقتی به این عنعنات میپرداخت حتی فرهنگیهای اطرافش بین خود میگفتند یک دختر چطور به خود جرات میدهد که سر یک مرد کلاه درویشی بگذارد و دستار به کمرش ببندد؟
عکس: ارسالی به رسانهی رخشانه
راه پرچالشی که فهیمه برای دست یافتن «رهایی و آزادی» طی کرده، به توهین، تهدیدها و بیمهری نهادهای ذی ربط خلاصه نمیشود؛ او حتی در یکی از سفرهای ولایتیاش هدف یک سوءقصد قرار گرفت.
به قول فهیمه، در سفرهای ولایتیاش با رفتارهای متفاوتی رو به رو شده است. از تشویق و مهرورزی گرفته تا تهدید به مرگ و تحقیر به عنوان یک دختری که رقص سماع میکند. از سفرش به ولایتهای هرات و بلخ به عنوان بدترین خاطراتش در طول سه سال فعالیت تیماش درافغانستان یاد میکند.
او میگوید برای اجرای سماع و ثبت ویدیو به مزار شریف سفر کرده بود، با آنکه در نخست از سوی فرهنگیان این شهر مورد استقبال قرار گرفت اما وقتی مرکز بلخ را به قصد خانقاه مولانا واقع در ولسوالی بلخ این ولایت ترک کرد، یکی از اعضای تیم تماسی تهدیدآمیز دریافت کرد.
اما تیم شهود به راهشان ادامه دادند و در مسیر بازگشت به مرکز شهر، هدف حمله قرار گرفتند. هاوان جاسازی شده، موتر حامل تیم را هدف قرار داده بود. هرچند در این سوءقصد کسی آسیب ندید اما به روحیهی تیم برای ادامهی کار شدیدا آسیب زد.
تجربهی فهیمه از ولایت هرات نیز بیمهری مسوولان محلی این ولایت را نشان میدهد. با آنکه از قبل مجوز سفر برای او صادر شده بود، وقتی او به مرکز هرات رسید، به او اجازه ندادند که به اماکن تاریخی این ولایت سفر کند و او مجبور شد مخفیانه از دو مکان تاریخی از این ولایت بازدید کند.
او به رسانهی رخشانه گفته است: «هر قدمی که در کوچه پس کوچههای شهر میگذاشتم، نگاه های سنگین و جنسیت زدهی مردم را با خود حمل میکردم، حتی تیم عکاس ما نیز در امان نماندند و از سوی مردم چهار طرف مکانهایی که برای ثبت رفته بودیم، توهین شدند و مورد سرزنش قرار گرفتند که چرا یک دختر را، آنهم برای رقص به اینجا آوردهاند.»
فهیمه و تیماش تمام این سختیها را به جان خریدند تا در راستای عادیسازی فعالیتهای هنری زنان آگاهیدهی کنند اما بازگشت طالبان به قدرت، ادامهی فعالیتهای آنان را غیرممکن کرد. گروهی که فهیمه به تنهایی آن را طی سه سال از (سه-چهار نفر) به یک تیم منسجم چهل نفره تبدیل کرده بود، در یک چشم برهم زدن پراکنده شدند.
اما مبارزه فهیمه هنوز هم پابرجاست. او به نمایندگی از میلیونها دختری که از اساسیترین حقوقشان در سایهی حاکمیت طالبان محرومشدهاند، در فستیوالهای بین المللی شرکت میکند و میخواهد صدای این زنان باشد. به قول فهیمه: «گرچه سماع از آغاز فقط برای من عشق بود اما در حال حاضر یک مبارزه با افراطیت است. میخواهم با این طریقت، مسیر رهایی را برای همنوعان خود نشان بدهم.»