آرزو رحیمی
مثل روزهای عادی دیگر، «کافه سیمپل» باز بود و مشتریها رفت و آمد داشتند. آن روز اما متفاوتتر بود. با گذشت هر لحظه، دکانهای دور و بر بسته میشدند. مردم، هراسان و سراسیمه به هر سویی میدویدند. میگفتند، طالبان داخل شهر شدهاند. هر چه میگذشت، وضعیت بدتر میشد. نزدیک چاشت بود و در کافه خبری از صدا و همهمه و شور و نشاط مشتریها نبود. همه هراسان میدویدند. مینا و کارمندان کافه، مثل هزاران شهروند کابل شوکه و نگران دروازهی «کافه سیمپل» را میبندد و برای فرار از ترس آمدن طالبان، به سوی خانههایشان راه میافتند.
«کافه سیمپل» در اواخر سال ۱۳۹۷ از سوی مینا رضایی با سرمایه ۶۰ هزار افغانی در ساحه پل سرخ کابل، راهاندازی شد. خانم مینا که ۳۲ سال سن دارد، قبل از راهاندازی کافه سیمپل، در بخش مالی و اداری مشغول کار بود.
این کافه با گذشت مدت کوتاهی، پاتوق امن هنرمندان، دختران و پسران جوان میشود. خانم رضایی میگوید که در ابتدا از یک جای کوچک به فعالیت آغاز میکند؛ اما به دلیل استقبال مردم، او میتواند پس از مدت کوتاهی، جای بزرگتری را به کرایه بگیرد. او میگوید چون «کافه سیمپل» فعالیتاش را متفاوتتر شروع کرده بود، بسیار زود توانست توجه بسیاری از شهروندان را به خود جلب کند. این کافه ترکیبی از غذاهای وطنی و خانگی را به مشتریانش عرضه میکرد. کافه به محلی برای تبادله افکار بین هنرمندان و جوانان و مکان امنی برای زنان تبدیل شده بود. همچنان مکانی بود برای برنامههای هنری و موسیقی. علاوه بر آن، در گوشهای از این کافه، صنایع دستی زنان نیز به فروش میرسید که مشتریان خاص خود را داشت.
خانم رضایی، مالک «کافه سیمپل» میگوید که در این کافه، چهار خانم و سه آقا بهعنوان آشپز، پیشخدمت و صندوقدار کار میکردند. در کنار آن، برای چندتن دیگر که در بخش صنایع دستی و هنری فعالیت داشتند نیز به شکل غیرمستقیم، کار خلق شده بود. پس سقوط کابل به دست طالبان در ۲۴ اسد فعالیت «کافه سیمپل» متوقف شد و حالا به مکانی برای فروش لباسهای دستدوم تبدیل شده است.
برای مینا رضایی، «کافه سیمپل» معنی آزادی را داشت و برایش بهعنوان امید و مبارزه بود. او میگوید که این مکان چهرهی کمتر دیده شدهی افغانستان و نمونهای از تلاشهای زنان و نسل جوانی است که زحمت میکشیدند؛ اما مردم آن را کمتر دیدهاند. مینا میگوید که تلاش داشت تا کافهاش جایی باشد که زنان در آن احساس آزادی و احساس راحتی کنند و بدور از جنجالها و مشغلههایی که در کابل بود، چندلحظهای در یک جای آرام احساس امنیت کنند. به گفته مینا، خیلی از دخترانی که در کافهاش میآمدند برای او امید میدادند و به او میگفتند که برایشان الگو است و دوست دارند تا مثل او کافه و تجارت داشته باشند.
«کافه کپ کیک» که در چندصدمتری کافه سیمپل موقعیت دارد، پس از سقوط دولت پیشین، تا هنوز به فعالیت خود ادامه داده است. این کافه را عزیزالله گلزاده در سال ۱۳۹۷، راهاندازی کرد. با موفقیتی که این کافه به دست آورد، مالک آن، شعبهی دوم آن را هم یک هفته قبل از سقوط کابل به دست طالبان، در قلعهی فتحالله افتتاح کرد. با آمدن طالبان شرایط کاری برای کافه کاملا «دگرگون» شده و مشتریانش کاهش یافته است. گلزاده میگوید: «مشتریهای ما حدود ۹۵ درصد کاهش یافته است. حضور جوانان، بهخصوص زنان بسیار کمرنگ است. درآمد ما به همان اندازه است که میتوانیم مواد مورد نیاز آشپزخانه را بخریم.»
به گفته آقای گلزاده، تا قبل از سقوط کابل، در هر دو شعبهی این کافه، زنان و دختران بهعنوان آشپز و مهماندار فعالیت داشتند، اما اکنون با محدودهایی که طالبان وضع کرده، آنان نمیتوانند به کارشان ادامه دهند. فقط در یکی از شعبههای این کافه، یک خانم بهعنوان آشپز، دور از دید عموم کار میکند. او میگوید حالا به دلیل محدودیتهایی که از طرف طالبان وضع شده، علاوه بر اینکه خانمهای کارمند این کافه به وظایفشان حاضر شده نمیتوانند، مشتریان خانم هم به ندرت به کافه میآیند.
فریبا پرنیان، دختر ۲۰ سالهای که چندبار در جریان هفته بعد از درسهای دانشگاه، به گفته خودش به «کافهها میرفت تا برای ساعتی هم که شده از آشوبهای زندگی دور باشد و بخندد»، پس از آمدن طالبان، دیگر به کافه نرفته است. حالا که طالبان فعالیت دانشگاههای دولتی را تا تهیه یک «طرزالعمل»، متوقف کرده، فریبا نه میتواند به صنف برود نه به کافه. «من اغلب زمانی که زیر فشارهای زندگی قرار میگرفتم به کافه میرفتم. گاهی تنها بودم گاهی هم با دوستهایم. آنجا به لبخندهای مردم میدیدم. این باعث میشد من هم خوشحال شوم.»
محمد کاظمی، مسوول کافه نگار که پس از سقوط کابل از فعالیت باز مانده، میگوید که کافهاش را به این هدف راهاندازی کرده بود تا به جامعه بفهماند که کافه رفتن برای جوانان و بهخصوص برای دختران شرم نیست. به گفته او، با آمدن طالبان، تمامی تلاشهایش از بین رفت.
کافه نگار، سه سال قبل با سرمایه ۲۵ هزار دالر امریکایی توسط محمد کاظمی به فعالیت آغاز کرد. در این کافه، زنان و دختران بهعنوان آشپز و مهماندار فعالیت میکردند. به گفته آقای کاظمی، کافهاش قبل از سقوط کابل نیز تهدیدهایی دریافت کرده بود؛ اما با آمدن طالبان تمامی فعالیت این مرکز، تعطیل شده است.
مالک کافه نگار میگوید که طالبان با آمدنشان در کابل در همان اوایل، وارد کافهها و رستورانتها شده و با دیدن دختران در کنار پسران، آنها را تهدید کرده و به خانه فرستادهاند. او میگوید که یک هفته پس از سقوط کابل، طالبان پیش روی همین کافه، ایست بازرسی ایجاد کرده بودند و گوشیهای همراه عابران را بررسی میکردند.
مسوول کافه نگار میگوید که طالبان یک هفته پس از ورودشان به کابل، وارد این کافه شده، زیانهای زیادی را به این کافه وارد ساخته است. بنا بر ادعای او، افراد طالبان به نگهبان این مرکز گفتهاند، هر وقتی که مالک و کارمندان این کافه در اینجا آمدند به طالبان گزارش دهد. محمد کاظمی، پیش از راهاندازی «کافه نگار» در مکتب معرفت در منطقه دشت برچی کابل معلم انگلیسی بود و در کنار آن، بهعنوان راهنمای سفر و مترجم برای خارجیها در یکی از سازمان های خارجی کار میکرد.
قبلا وقتی در کافه نگار میرفتی، روی دیوار آن نوشته بود: «لبخند به شما هدیه میدهیم و آرامش را به وجود میآوریم.» به گفته مالک این کافه، حالا دیگر نه آن لبخند است و نه هم آرامش.
مینا رضایی، مالک «کافه سیمپل» هم میگوید: «حاصل سالها تلاش و زحمت ما برباد رفته است. زنان نباید دست از مبارزه بردارند. دشوار است که سالها در مقابل خانواده، جامعه و در محیط کار مبارزه کنی تا به حقوق نسبی یا جایگاه درست برسی، اما با یک چشم به هم زدن همه چیز را از دست بدهی.»