نویسنده: محمد حسین جوهری
با سقوط کابل به دست طالبان، جمعیت زیادی از مردم افغانستان از ترس این گروه فراری شدند و این روزها نیز پیوسته به طور قانونی و غیرقانونی از کشور خارج میشوند. طالبان در یک سالی که از رویکار آمدنشان میگذرد، نه تنها کاری برای جلوگیری از آوارهگی مردم نکردهاند؛ بلکه به صورت پیدا و پنهان، سیاستی را در پیش گرفتند که منجر به فرار اقشار مختلف جامعه افغانستان، به ویژه آوارهگی کادرهای علمی این کشور شدهاند. خلاف ادعای این گروه که با اعلان عفو عمومی، مانع فرار مردم از کشور شدهاند، جمعیت کثیری در این مدت آواره و مجبور به مهاجرت گردیدهاند.
طالبان اگر نگرانی آوارهگی مردم افغانستان را دارند، بایست در گام اول راهی را برای جلوگیری از مهاجرت مردم در پیش گیردن، نه اینکه با ایجاد «کمیسیون تماس با افغانها» در فکر برگرداندن کسانی باشند که تا آستین غرق در فساد هستند و دوسیه قطوری در محاکم دارند.
تا کنون طالبان جز با تبلیغ اعلان عفو عمومی و وضع محدودیتها بر مرزها، برنامه دیگری برای مانع شدن مردم از رو آوردن به مهاجرت و آوارهگی پی ریزی نکرده است. طالبان با تبلیغ اعلان عفو عمومی در تلاش از بین بردن ترسی است که مردم از این گروه دارند و فکر میکنند که با این کار مردم را وادار به ماندن در کشور خواهند کرد. ممکن عفو عمومی، چهرهی این گروه را در افکار عمومی اندکی ترمیم کند؛ اما هیچگاه مانع تداوم فرار مردم از کشور شده نمیتواند. زیرا از یک طرف طالبان به عفو عمومی خودشان متعهد نیستند و از طرف دیگر، بیکاری و فقری که با حاکمیت طالبان دست و گریبانگیر مردم شده، آنها را مجبور به مهاجرت و فرار از کشور کرده و میکنند. معضلی که طالبان تا کنون هیچ برنامهای برای رفع آن ندارند و حل کردن آنهم به آسانی در توان این گروه نیست.
آنچه آشکار است، با مسلط شدن دوباره طالبان بر افغانستان، در کنار نیروهای امنیتی، کادرهای افغانستان مجبور به مهاجرت شدهاند و این روزها تعداد بیشماری از مغزها، اقدام به فرار کردهاند. صنوف و دفاتر خالی دانشگاهها؛ خالی شدن دفاتر نهادهای علمی و تحقیقاتی و ادارات دولتی از حضور کارمندان متجرب و متخصص و سر انجام تعطیل ماندن بخشهای مهم سکتور خصوصی و دولتی به خاطر از دست دادن کارمندان متخصصشان، همه نشاندهنده عمق فاجعهای است که در پی فرار مغزها از کشور به بار آمده است.
طالبان در توجیه ناکامیشان برای حفظ مغزها، «کمیسیون تماس با افغانها» را ایجاد نموده و از این طریق میخواهد که توجه عمومی را از فرار مغزها به سمت دیگری بکشاند. هر چند طالبان از طریق این کمیسیون در تلاش برگرداندن افرادی است که به زعم آنها در مشروعیتبخشی داخلی به حاکمیت استبدادی این گروه کمک میکند؛ اما با وصف این، میخواهد که با تبلیغ دستآوردهای این کمیسیون برای بازگرداندن چند فرد، از شکلگیری فشار عمومی که در نتیجه فرار مغزها از کشور متوجهشان خواهند شد، جلوگیری نماید.
در یک سالی که از مسلط شدن طالبان گذشت، این گروه به طور مشخص کادرهای اداری و نظامی حکومت پیشین را مجبور به فرار ساختهاند. طوری که با منفک کردن و تنزیل بست افراد متجرب و متخصص در ادارات دولتی و معرفی افراد فاقد دانش ابتدایی و طلبههای مدارس پاکستان به جای آنها، عملا تحصیلکردههای جوان را از نظر روحی تحت فشار قرار داده و مجبور به فرار از کشور نمودهاند. همچنین با وضع محدودیت و نظارت همیشهگی از صنوف دانشگاهها، صحنه را برای استادان و دانشجویان تنگتر ساخته است. همچنین طالبان با تحت تعقیب قرار دادن نیروهای امنیتی، زندهگی را در کام آنان تلخ ساخته و آنها را مجبور به فرار کردهاند. زیرا طالبان ترس از پیوستن سربازان پیشین به جبهه مخالفین خود را دارند. چون این را به خوبی درک میکنند که هیچ قشری به اندازه نظامیان جمهوریت از تجارب و توان جنگی در برابر آنان برخوردار نیستند. از این جهت، طالبان از هر راهی تلاش کردهاند تا در سایه اعلان عفو عمومی، دست به شکنجه و کشتار نیروهای امنیتی پیشین بزنند و از این طریق بفهماند که در تعقیب آنهاست. یکی از سربازان امنیت ملی پیشین که به تازهگی با خانوادهاش از کشور بیرون شده است، به من گفت: از اینکه هر روز طالبان به وکیل گذر پیام میداد که در ساحه شما اگر کسی کارمند حکومت پیشین است، باید به ما اطلاع دهید، مجبور به ترک وطن شدم. به گفته وی، طالبان با این کار میخواهد که تمام نیروهای امنیتی جمهوریت از کشور بیرون شوند تا آنان با خاطر آسوده به حاکمیتشان ادامه بدهند.
ختم سخن اینکه هر جوان با سواد و هر کادر نظامی یا اداری که از افغانستان مجبور به فرار میگردد، به همان میزان، عقب ماندهگی افغانستان رقم میخورد. زیرا هر کدام آنها دارای تحصیلات عالی و تجارب فراوان در بخشهای مختلف هستند که امید میرفت، کشتی شکسته افغانستان را به ساحل مقصود برسانند؛ اما با مسلط شدن طالبان، اکثریت این نیروهای فکری و علمی مجبور به ترک وطن شدهاند و دیگر امیدی به برگشت آنها نیست و سالیان زیادی طول خواهد کشید تا جمع دیگری جای خالی آنها را پر کنند.