حسنا سادات، سینماگر و فعال رسانه‌ای کشور دو روز پیش در یک رویداد مشکوک جان باخته است. نیروهای طالبان، یوتیوبران و رسانه‌های تحت کنترل این گروه، مرگ او را طور دیگری بازتاب داده‌اند که گویا او به دلیل مصرف مشروبات الکلی از کنترل خارج شده، خودش را از طبقه‌ی چهارم ساختمان به بیرون انداخته و جان باخته است.
برخی فعالان مدنی و حقوق زن نیز، مرگ حسنا سادات را با مرگ مشکوک حورا سادات، یوتیوبر شناخته شده‌ی کشور مقایسه کرده‌اند. آن‌ها باور دارند که این دو زن جوان خودکشی نکرده‌اند؛ بلکه به قتل رسیده‌اند و طالبان در قتل آن‌ها دست دارند.
از سویی هم، برخی بر این باور اند که خانواده‌های هر دو قربانی مجبور شدند در مقابل دوربین یوتیوبران و خبرنگاران زیر امر طالبان، جمله‌های دیکته شده و از پیش تعیین شده را سرهم تکرار کنند.
خالد زدران، سخنگوی فرماندهی امنیه طالبان در کابل در مورد مرگ حورا سادات گفته بود که حورا سادات در یک مهمانی مسموم شده و جان باخته است. او گفته بود که نیروهای این گروه در مرحله‌ی نخست بررسی‌ها، دو نفر به‌شمول یک زن را به اتهام این قضیه بازداشت کرده و آنان را تحت بازجویی قرار داده‌اند.
در مورد مرگ حسنا سادات نیز، خالد زدران در پلتفرم ایکس نوشته که نتیجه ابتدایی طب عدلی نشان می‌دهد که حسنا سادات و شوهرش هر دو در حالت نشه بوده‌اند و خودش را از بالکُن خانه‌ی خود به بیرون انداخته است.
این طرف، یک منبع نزدیک به حسنا سادات در صحبت با خبرنگار رسانه‌ی رخشانه می‌گوید که خانم سادات به قتل رسیده است که نیروهای طالبان و شوهرش در این قتل دست دارند.
این منبع با شرط حفظ هویت‌اش می‌گوید که دستان حسنا سادات زخم بوده، بدنش کبود شده و آثار لت‌وکوب در قسمت‌های گردن، پشت و پهلویش واضیح دیده می‌شود. او می‌گوید که قسمت‌های از توشک و فرش خانه‌اش نیز خونین بوده است که از دید رسانه‌ها و خبرنگاران پنهان شده است.
او که روابط دوستانه و بسیار نزدیک چندین ساله با حسنا سادات داشته است، می‌گوید: «او کسی نبود که بخواهد خودکشی کند و از دو کودک دخترش دل بکند.»
منبع تاکید می‌کند که طالبان خانواده‌ی حسنا سادات را تهدید کرده‌اند و به آن‌ها و به‌خصوص پدر، مادر و همسرش «دیکته» کرده‌اند که به خبرنگاران و رسانه‌ها بگویند: «حسنا مشکل شدید عصبی داشته و الکل مصرف کرده، از کنترل خارج شده و خودش را پایین انداخته است.»
او می‌گوید که متهم اصلی در پرونده‌ی حسنا سادات، مصطفی، شوهرش است و باید تحت بازجویی قرار بگیرد تا لایه‌های پنهان مرگ/قتل حسنا مشخص شود.
این منبع می‌گوید که تا ساعت دوازده شب مرگ حسنا سادات، با او در ارتباط بوده است: «تا ساعت ۱۲ شب باهم قصه می‌کردیم. حسنا لباس شسته بود. پسر مامای شوهرش نیز در خانه‌ی حسنا مهمان بوده است.»
او می‌گوید که مصطفی، شوهر حسنا سادات «دست زدن داشت. بی‌خود می‌شد و حسنا را لت‌وکوب می‌کرد. من خودم چندین بار شاهد برخورد خشین او با حسنا بودم.»
منبع می‌گوید: «شب قتل حسنا، زمانی‌که آن‌ها به «جر وبحث» شروع می‌کنند، همسایه‌های او به چوکی‌دار آن ساحه تماس می‌گیرند. وقتی‌که سر و صدای آن‌ها طولانی می‌شود، چوکی‌دار به طالبان خبر داده و طالبان به زور به خانه‌ی سادات رفته و دروازه خانه‌ی او را شکستانده و وارد خانه‌اش شده‌اند و این اتفاق رخ می‌دهد.»
او به نقل از همسایه‌های حسنا می‌گوید: «حسنا حدود یک ساعت زیاد چیغ می‌زد و کمک می‌خواست، مگر هیچ کسی به کمک او نرفته است.»
او می‌گوید که ساعت چهار بجه صبح به مادرش زنگ زده و گفته‌اند که به خانه حسنا بیاید. وقتی مادرش به آن‌جا می‌رسد، با جنازه‌ی حسنا مواجه می‌شود.
منبع می‌افزاید: «حسنا را از طبقه‌ی چهارم ساختمان پایین انداخته‌اند. مغزش برآمده بود. استخوان دست و پاهایش شکسته بود.»
به گفته‌ی منبع، پس از قتل حسنا، نیروهای طالبان به خانواده‌اش هشدار داده که «از پنجشیر هم استی و باید به گفت ما کنی. پدرش ترسیده و بخاطر امنیت خانواده و به‌خصوص دخترانش، قبول کرده است که سکوت کند و یا حرف‌های سفارشی طالبان را به رسانه‌ها و خبرنگاران بگوید.»
وی می‌افزاید که خانواده‌ی خانم سادات شدیدا تحت نظارت طالبان قرار دارد و تمامی رسانه‌ها و خبرنگاران در هماهنگی با نیروهای این گروه در خانه‌ی او برای تهیه‌ی گزارش می‌روند.
خبرنگار رسانه‌ی رخشانه به دلیل محدودیت‌های نیروهای طالبان موفق به برقراری ارتباط با خانواده‌ی حسنا سادات نشده است.
حسنا سادات باشنده اصلی روستای «نولابه» ولسوالی رخه‌ی ولایت پنجشیر است و فارغ صنف دوازدهم مکتب بوده، در چندین فلم سینمایی نقش بازی کرده و مدتی نیز کارمند شبکه‌ی تلویزیونی خورشید بوده است. او شش سال پیش از شوهر اولش جدا شده و دو دختر به‌نام‌های ستایش و نیایش از وی به‌جا مانده است که ستایش، دختر بزرگ‌ترش ۹ سال و نیایش، دختر کوچک‌ترش ۷ سال سن دارد.
حسنا سادات مدتی پس از تسلط طالبان بر کشور به ایران رفت و به دلیل بیکاری و عدم پشتیبانی مالی از خانواده‌اش، دوباره به افغانستان برگشته بود.
