رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

بصیره فطرت: «اگر چند دقیقه دیگر کسی به کمکم نمی‌آمد، سکته کرده بودم»

۲۸ عقرب ۱۴۰۱
بصیره فطرت: «اگر چند دقیقه دیگر کسی به کمکم نمی‌آمد، سکته کرده بودم»

بصیره فطرت/ عکس: ارسالی به رسانه‌ی رخشانه.

کریمه مرادی

لحظات اول انفجار هرقدر فریاد می‌زند کسی صدایش را نمی‌شنود. با از دست دادن خون زیاد، دیگر حتا رمقی به جانش نماده است تا کمک بخواهد. روی سر بصیره جسد چندین دختر افتاده. او تقلا می‌کند از میان آنان خودش را بکشد؛ اما نمی‌تواند. به قول خودش اکثریت زخمی‌های که وضعیت خوب‌تر داشتند برآمده بودند و آن‌های که وضعیت شان خوب نبود به کمک مردم کشیده شدند. اما بصیره آخرین زخمی بود که کسی متوجه‌اش نشده بود که او هم زنده است. چون هم‌صنفی‌هایش که جانش را از دست داده بودند روی او افتاده بودند. بصیره در چوکی دوم با حمیرا نشسته بود. جای که مهاجم خودش را انفجار داده بود و کسی تصور نمی‌کرد در چوکی دوم کسی زنده مانده باشد.

انگار بخت با بصیره یار بوده. در لحظات که دیگر به سختی صدایش برای کمک خواستن بیرون می‌شود، کسی وارد صنف می‌شود. خوشبختانه صدای استمداد بصیره را می‌شنود. بصیره می‌گوید، اگر چند لحظه دیگری کسی به کمکش نمی‌رسید، شاید دیگر در این دنیا نبود. وحشتی که در آن لحظه در صنف حاکم بود هرگز از ذهنش نمی‌رود: «کسی سر نداشت کسی پای نداشت.» او صنفی‌هایی را که دوسال باهم بودند، در یک لحظه از دست داد. حتا حمیرا را که ۱۲ سال سفر مکتب و دوسال آمادگی کانکور را باهم پیموده بودند.

بصیره فطرت، یکی از زخمی‌های آموزشگاه کاج است. او در انفجار آموزشگاه کاج از ناحیه شانه زخم عمیق برداشته است. چره‌ی در شانه چپ بصیره اصابت کرده است. بصیره زنده ماند؛ اما کارت ورود به امتحان کانکور او در حمله انتحاری آموزشگاه سوخته بود. از این‌رو، نتوانست در امتحان کانکور عمومی شرکت کند. هرچند او خیلی تلاش کرد تا دوباره کارت بگیرد؛ اما نه دوباره کارت ورود را به دست‌آورد و نه زخمی عمیقی که روی شانه‌اش بود به او اجازه میداد که در امتحان شرکت کند.  

چره‌ی که در شانه چپ بصیره اصابت کرده بود خیلی عمیق است. تمام داکتران شفاخانه‌های افغانستان از عملیات او عاجز ماندند. زیرا امکان داشت زیر تیغ جراحی رگ‌های او قطع شود که باعث فلج شدن او می‌شد. بصیره پس از آن که امیدش را از بهبود صحت‌اش در افغانستان از دست داد،  مجبور شد پس از چند روزی  با پدرش به مدت ۱۴ روز در ایران به خاطر تداوی برود. در ایران بصیره تحت مراقبت‌های ویژه بود؛ اما داکتران ایران نیز هنوز بصیره را عملیات نکرده‌اند. بصیره از ایران برگشته کابل و هنوز زیر مراقبت‌ است تا برای یک عملیات سخت و پیچیده‌ی پزشکی آماده شود.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

فاجعه‌ی آموزشگاه کاج؛ پول هدیه تولد زهرا صرف کفن‌ودفن‌اش شد

فاجعه‌ی آموزشگاه کاج؛ « استعداد نرگس زبانزد همه بود»

حمیرا ارشدی، دانش آموزی که در حمله انتحاری بر آموزشگاه « کاج» جانش را از دست داد. عکس: ارسالی به رسانه‌ی رخشانه.

بصیره و حمیرا دوست، هم‌دوره و هر دو هدف‌های مشترکی داشتند. ۱۲ سال باهم مکتب رفتند و دوسال آمادگی کانکور را  باهم سپری کردند. هر دو ۱۸ ساله بودند. از قول بصیره، حمیرا دوست داشت پزشک شود. حمیرا در آخرین امتحان آزمایشی بیشتر از 300 نمره گرفته بود. بصیره می‌گوید، اگر حمیرا زنده بود حتما در رشته طب معالجوی کابل راه یافته بود. بصیره و حمیرا هر دو از جمله نخبه‌گان آموزشگاه « کاج» بودند و هر دو کارت طلایی داشتند.

بصیره نقاش است. سوژه‌هایش روایت‌گر درد، رنج و حس آزادی زنان درافغانستان است. درد و رنجی که کمر زنان در افغانستان را خم کرده و آزادی که از آن‌ها به طور مطلق سلب شده است. این روزها بصیره با چره‌ی در بدنش در یک مرکز هنر نقاشی به دختران درس می‌دهد. در کنار آن خودش زبان انگلیسی می‌خواند. اما دل‌مشغولی اصلی بصیره هنوز یک چیز دیگر است. او به دنبال این است که امتحان کانکور بدهد. می‌گوید، می‌خواهد نتیجه سال‌ها زحمت طاقت‌فرسایش را ببیند. ممکن است که اصرار برای دادن امتحان کانکور برای بصیره یک دلیلی دیگری هم داشته باشد؛ شاید هرگز دیگر طالبان از دختران امتحان کانکور نگیرند و او حرمان به دل بماند.

اثر نقاشی از بصیره فطرت/ عکس: ارسالی به رسانه‌ی رخشانه

بصیره از روز جمعه روایت می‌کند. روزی که او در قطار دوم نشسته بود. جایی که ۱۰ دختر نخبه‌ی دیگر نشسته بودند. از آن‌جمع،  تنها بصیره زنده مانده است. هیچ کس تصور نمی‌کرد در قطارهای اول کسی بیرون شوند، چون مهاجم انتحاری خیلی نزدیک به قطارهای اول و دوم خودش را انفجار داد. شب قبل از حادثه حمیرا به بصیره زنگ می‌زند. از بصیره می‌خواهد در امتحان فردا شرکت کند. هر دو صبح روز حادثه در نزدیکی آموزشگاه باهم یکجای می‌شوند. باهم به اداره آموزشگاه می‌روند و ورق امتحان می‌گیرند. هر دو در قطار دوم جای می‌گیرند. هنوز 5 دقیقه نگذشته و بصیره فقط 12 سوال را حل کرده که صدای گلوله باری از بیرون شنیده می‌شود. در یک چشم بهم زدن، مهاجم رو به‌روی صنف است و مستقیم بر سر دانش‌آموزان شکلیک می‌کند. بصیره و حمیرا هردو زیر میز پنهان می‌شوند. اما انفجار که می‌شود که چره به سر حمیرا و شانه بصیره می‌خورد. حمیرا جانش را از دست می‌دهد.

بصیره می‌گوید، در آخرین دقیقه که زخمی‌ها را از صنف می‌کشیدند به هوش آمد. وقتی به هوش می‌آید، چهار نفر روی سرش افتاده بوده. در آخرین لحظات کسی متوجه صدای ضعیف بصیره می‌شود. او می‌گوید: «آنجا یک زخمی مانده.» بصیره را  به شفاخانه وطن می‌برد. اما او به اندازه ترسیده بود که دردش را فراموش کرده بود. حتا نمی‌توانست پاسخ تماس مادرش را بدهد: «آن روز از میان شهدا بیرون شدم. قلم محکم در دستم چسپیده بود.» بصیره دوباره به یک شفاخانه دیگر منتقل می‌شود. او یک شبانه روز در شفاخانه استقلال تحت تداوی قرار می‌گیرد. برای عملیات به شفاخانه کاتب برده می‌شود. هرجا می‌رود، عملیاتش ممکن نیست. حالا که روزها گذشته، هنوز بصیره چره را در بدن خود این طرف آن طرف می‌برد.

معصومه خواهر بزرگ حمیرا ارشدی است. او به خاطر مهاجرت مکتب را نتوانسته تمام کند. ده سال است که از پاکستان به کابل آمده است. معصومه می‌گوید، حمیرا کوچک خانه بود. به همین خاطر دیگران نمی‌گذاشت دست به سیاه  سفید بزند: «از ساعت ۹ بجه به کورس می‌رفت، چاشت خانه می‌آمد، نان می‌خورد باز در اتاقش می‌رفت درس می‌خواند.»  روزی که فاطمه با آمبولانس جسد حمیرا را به خانه آورد، آرزو کرد که کاش خواهرش  مثل بصیره زخمی بود.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری