رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

فرار از زن‌ستیزی در کابل و زیر تیغ مهاجرستیزی در تهران؛ «دوست‌دخترم باش و از زندگی در ایران لذت ببر»

۳۱ سنبله ۱۴۰۳
فرار از زن‌ستیزی در کابل و زیر تیغ مهاجرستیزی در تهران؛ «دوست‌دخترم باش و از زندگی در ایران لذت ببر»

فاطمه و بهاره؛ دو دختر مهاجر اهل افغانستان در ایران که از مهاجرستیزی در این کشور شکایت دارند/ عکس: ارسالی به رسانه‌ی رخشانه

هانیه فروتن

اخراج مهاجران افغانستان از ایران و افزایش فشارها بر مهاجران در ایران به مرحله‌ی بی‌سابقه‌ا‌ی رسیده است. حدود دو هفته پیش، احمدرضا رادان، فرمانده کل انتظامی ایران گفت تا پایان سال «نزدیک به دو میلیون اتباع غیرمجاز» از ایران اخراج می‌شوند.

با افزایش اخراج مهاجران، گفته می‌شود که مهاجرستیزی هم افزایش یافته است. بویژه در محیط‌هایی کار که مهاجران با انواع سوء‌استفاده از سوی کارفرمایان ایرانی خود مواجه می‌شوند.

در این گزارش با بهاره و فاطمه، دو مهاجر اهل افغانستان مصاحبه شده است. آن‌ها گفته‌اند که زندگی در تهران برای آن‌ها هیچ فرقی با کابل تحت حاکمیت طالبان ندارد.

بهاره ۲۶ سال دارد و قبل از روی کار آمدن طالبان در حوزه‌ي تئاتر و سینما در افغانستان کار می‌کرد. بازگشت ناگهانی طالبان او را در معرض تهدیدهای جدی قرار داد و کابل را به مقصد تهران ترک کرد. او اکنون به‌عنوان خیاط در تهران مشغول کار است اما همین کار به‌ظاهر بی‌خطر نیز به‌اندازه‌ی کارش در کابل خطرناک است.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

«وسایل خانه‌‌ام را به کوچه انداخت»؛ شِکوه همسر سرباز حکومت پیشین از بی‌خانمانی در هرات

قربانی سنت ازدواج «بدل»: روایت صالحه از زندگی در سایه خشونت و اجبار

همکاران بهاره در کابل بلافاصله بعد از سقوط به فرانسه منتقل شدند اما او به دلیل نداشتن پاسپورت، چانس رفتن به فرانسه را از دست داد. «تمام تلاش‌هایم برای بیرون شدن از افغانستان و پیوستن به هم گروهی‌هایم بی‌نتیجه ماند، حتی تا میدان هوایی هم رفتم اما بخاطر نداشتن پاسپورت اجازه ورود به من داده نشد.»

بهاره بارها تلاش کرد تا از یک راه امن، افغانستان را ترک کند. اما تلاش‌هایش بی‌نتیجه ماند و سرانجام همان برقعی  که طالبان  امروز از آن به عنوان حصاری برای هم‌نوعانش در افغانستان استفاده می‌کند را بر سر کرده، با کمک کاکایش از راه قاچاق به ایران مهاجرت کرد.

بهاره می‌گوید: «تهران برای من که مهاجر اهل افغانستان هستم تفاوت زیادی با کابل تحت حاکمیت طالبان ندارد. شاید در کابل تا حالا بلایی بر سرم آورده بودند اما در تهران این روند حالت تدریجی‌تر دارد. سه سال است فقط زنده‌ام و مانند یک جنبنده‌ بی‌هدف به حیاتم ادامه می‌دهم.»

او به دلایل امنیتی نام کارگاهی که در آنجا به‌عنوان خیاط مشغول کار است را فاش نکرد. به گفته‌ی او، با رد پیشنهاد «غیراخلاقی» کارفرمای ایرانی‌اش، از سه ماه دست‌مزدش محروم شده است. کارفرمایش به او گفته بود: «دوست‌دخترم باش و از زندگی در ایران لذت ببر…اوایل تابستان سال 1402 ، وقتی پیشنهاد صاحب کارم را نپذیرفتم مجبور شدم جای کارم را هم تغییر داده و به کارگاه دیگری بیایم. درامدی که از کار قبلی ام داشتم در ماه 9 میلیون تومان بود اما در حال حاضر ماهانه 7 میلیون درامدم است.»

اوضاع برای مهاجران در خارج از محیط کار نیز چندان متفاوت نیست. به گفته‌ی بهاره، رفتارهای نژادپرستانه و توهین‌آمیز را تمام مهاجران تجربه می‌کنند: «افغان خطاب‌مان می‌کنند و هر طوری‌ که بخواهند توهین می‌کنند.»

به گفته‌ی او، توهین به مهاجران افغانستان به نوعی فرهنگ در ایران تبدیل شده است؛ برخورد توهین‌آمیز نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی از یک طرف، ناچاری مهاجران از سوی دیگر، زمینه را برای سوء‌استفاده و توهین به مهاجران فراهم ساخته است.

بهاره با صدای بغض آلود قصه‌اش را چنین ادامه می‌دهد: «یک روز که از خیاطی به اتاقم برمی‌گشتم، داخل ملی‌بس روی صندلی نشسته و غرق فکر کردن بودم که با سر و صدای یک خانم میان‌سال ایرانی چرتم خراب شد. با فحش و دشنام از من خواست صندلی را برایش خالی کنم، تا خواستم در برابر آن زن اعتراض کنم، یک مسافر مرد دیگر گفت، افغانی و اینقدر جرأت؟»

بهاره با توجه به تجربه‌ی سه سال زندگی در ایران می‌گوید، اعتراض به توهین ایرانی‌ها حکم بازداشت و اخراج را برای مهاجران دارد. تجربه‌ی او نشان می‌دهد که در مقابل تمام بي‌مهری‌های موجود در ایران، «انتخابی جز سکوت» ندارند.

روایت فاطمه ۳۱ ساله نیز قصه‌ی پرآب چشمی است. او گفته است: «هر روز با برخورد ناخوش‌آیند مردم مواجه می‌شوم و فقط سکوت می‌کنم.»

 فاطمه همراه مادر و برادرش در تهران زندگی می‌کند، قبل از بازگشت دوباره‌ی طالبان به قدرت، به‌عنوان کارمند دولت مشغول کار بود و بعد از سقوط، افغانستان را ترک کرد. او نمی‌خواهد نامی از اداره قبلی‌اش در این گزارش بیاید.

فاطمه گفته است، برادرش از ترس اخراج شدن نمی‌تواند از خانه خارج شود. او با کار زیاد در برابر حقوق اندک در رستورانی در تهران کار می‌کند. به گفته‌ی او، یک مهاجر اهل افغانستان فرقی نمی‌کند چه شغلی در ایران دارد، محیط کار همیشه با تبعیض و توهین‌‌های بی‌پایان آلوده است.

فاطمه با کار طاقت‌فرسایش در رستورانت، ماهیانه ۱۰میلیون تومان دریافت می‌کند و ۷ میلیون آن را اجاره‌ی خانه پرداخت می‌کند. با ۳ میلیون تومان در ماه زندگی بخور و نمیری را تجربه می‌کنند که از نظر مهاجران، چندان هم عجیب نیست.

فاطمه می‌گوید: «زندگی بخور و نمیر برای مهاجران» چند روز گرسنگی کشیدن را هم شامل می‌شود. خودش هم این وضعیت را تجربه کرده: «یک روز از گرسنگی ضعف کرده بودم، چون کارت بانکی نداشتم از یک دختر ایرانی خواستم برایم نان بگیرد. هفت ماه از این ماجرا می‌گذرد اما هنوز حس حقارت آن روز تازگی دارد.»

ایران پس از سقوط افغانستان به دست طالبان شاهد ورود موج بزرگی از مهاجران افغانستان بود. حضور پر رنگ مهاجران در خیابان‌های تهران به موضوع داغ داخلی ایران دامن زده است که شهروندان ایران خواستار اخراج مهاجران هستند. 

از طرف دیگر، برخورد نیروهای انتظامی ایران نیز با مهاجران بی‌سابقه است. زانوی مامور انتظامی ایران بر گردن نوجوان افغانستان و نشر ویدیوی خشونت آمیز آن تازه ترین موردی است که بسیار واکنش برانگیز شده است.

فاطمه می‌گوید: «آخرین باری که برادرم به خانه بازگشت از سر و صورتش خون می‌بارید. ایرانی‌ها در راه بازگشت آنقدر او را زده بودند که سرش به ۱۷ تا ۱۸ بخیه نیاز داشت.»

او گفته است، برادرش در ماه اسد سال جاری، درست زمانیکه شماری از ساکنان منطقه 15 تهران در اعتراض به ادعای مبنی بر کشته شدن یک ایرانی از سوی یک جوان افغان، با شعار «مرگ بر افغانی» به جاده ها ریخته بودند، مورد لت و کوب قرار گرفته است.

رقم مهاجران افغان در ایران به چندین میلیون نفر می‌رسد. تعداد قابل توجه این مهاجران بعد از بازگشت طالبان به قدرت به ایران پناهنده شده‌اند و بازگشت به افغانستان برای آنها خطرناک است.

اما بی بی سی فارسی به نقل از منابع طالبان گزارش داده است که روزانه دست‌کم سه هزار مهاجر از ایران اخراج می‌شوند که در میان آن‌ها افراد دارای اقامت قانونی در ایران نیز شامل هستند.

بهاره و فاطمه نیز از بازگشت به افغانستان هراس دارند. بهاره می‌گوید در افغانستان امنیت نخواهد داشت و فاطمه می‌گوید: «آنقدر توهین شدم و حقارت کشیدم که حاضرم به افغانستان برگردم و کشته شوم.»

یادداشت: نام‌های مصاحبه شوندگان در این گزارش، مستعار است.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری