رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج

من بیرون رفتم و آزادی را فریاد کردم

9 میزان 1400
من بیرون رفتم و آزادی را فریاد کردم

دختر افغانستان. منبع عکس:‌ دویچه وله فارسی

اشاره: رسانه‌ی رخشانه در همکاری با فولر پروجیکت(The Fuller Project) که یک رسانه‌‌ی غیرانتفاعی متمرکز به پوشش وضعیت زنان است، روایت‌های زنان افغانستان از زندگی در زیر حکومت طالبان را نشر می‌کند. پس اعلام فراخوان ویژه از سوی رسانه‌‌ی رخشانه، شماری از زنان افغانستان تجربه‌ها و روایت‌های‌شان را برای ما فرستاده‌اند که نسخه‌ی فارسی آن در ویب‌سایت رسانه‌ی رخشانه و نسخه‌ی انگلیسی آن در ویب‌سایت فولرپروجکت نشر می‌شود.

نیل (نام مستعار)، ۲۳ ساله، محصل سال چهارم دانشکده هنرهای زیبا

چهار سال قبل، در یکی از روزهای گرم ماه اسد در حالی که مریض بودم و در دست راستم سیروم وصل بود، با دست چپم تلفنم را که زنگ می‌خورد، جواب دادم. خواهرم با خوشحالی از آن سوی تلفن گفت:«در رشته هنرهای زیبای دانشگاه کابل قبول شدی.» امسال دوباره در یکی از روزهای همین ماه در حالی که فشارم پایین بود و پشت دروازه بانک برای گرفتن مقداری پول ایستاده بودم، تلفنم زنگ خورد. جواب دادم. خواهرم با صدای لرزانی از آن طرف گفت:«خانه برو که طالبان کابل را گرفته اند و زندانی‌ها را آزاد کرده‌اند.» من با عجله دست خواهر کوچکترم را گرفته و سعی کردم خودم را به سرکی برسانم که ترافیک نباشد. موتر گیر نمی‌آمد. من و خواهرم به دو زن دیگر پیوستیم که آنها هم منتظر موتر بودند. بالاخره یک موتر ما چهار نفر را سوار کرد. در مسیر راه، راننده با یکی از این دو زن دعوای لفظی کرد. او با خوشحالی گفت:«طالبان آمده است که شما را جمع کند!»

وقتی به خانه رسیدیم، پدر و مادرم را پیش دروازه یافتیم که با نگرانی منتظر من و خواهرم بودند. برای اینکه پدر و مادرم، ناامیدی و اشک‌هایم را نبینند، به یک اتاق خالی پناه بردم. تنها چیزی که در آن ساعت ذهنم را مشغول کرده بود، داستان خودسوزی دختران در دوره قبلی حاکمیت طالبان بود. به روایت‌هایی که خوانده بودم، فکر کردم، به داستان دخترانی که مرگ را بر زندگی در سایه طالبان ترجیح داده بودند. از خودم می‌پرسیدم، اگر آن دوره تکرار شود، آیا من زنده خواهم ماند؟

من فقط دو ماه تا فراغت از دانشگاه فاصله داشتم. آن روزها که امیدی به پیروزی دولت بود، سعی می‌کردم که با انگیزه این دو ماه باقی مانده را درس بخوانم و به آینده روشن فکر کنم. اما همه چیز در یک هفته فرو ریخت و امید به آینده روشن زیر خرواری از ناامیدی گم شد. من اکنون خانه‌نشین شدم. خانه‌نشینی درست مثل زندان است، دقیقه‌ها و ساعت‌ها کند حرکت می‌کنند، روزها دیرتر شب می‌شوند و بعد روزها تکرار می‌شوند تا جایی که روزهای هفته اهمیت‌شان را از دست می‌دهد. دیگر مهم نیست که امروز دوشنبه است یا چهارشنبه، چون من هر دو را در چهاردیواری خانه زندگی می‌کنم.

دختر جوان و شادی که هر روز دانشگاه می‌رفت و برای ساختن آینده‌ای بهتر تلاش می‌کرد، حالا هر صبح  در کنج خانه گریه می‌کند. من می‌دانم که این روزها اکثر زنان افغانستان، درست مثل من عزادار هویت‌شان هستند. بعد از ۲۰ سال تلاش، کابوس ما زنان به حقیقت تبدیل شد. من این شب‌ها دیگر خواب نمی‌بینم که در حمله طالبان بر دانشگاه کابل در صنف گیر ماندم و فرار نمی‌توانم، من این روزها از ترس طالبان در خانه‌ام زندانی‌ هستم.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

زخم اعتیاد و داغ فقر بر تن زندگی « ریتا»

اتحادیه سازمان‌های حقوق بشری خواستار پایان خشونت و نقض جدی حقوق بشر علیه پناه‌جویان افغانستان شدند

از زمانی که طالبان کابل را گرفته‌اند، من فقط یک بار برای شرکت در یک تظاهرات بیرون رفتم. من بیرون رفتم و با صدای لرزانم در سرک‌های کابل آزادی را فریاد زدم هر چند صدای فیر مرمی و شلاق طالبان بلندتر و قویتر از صدای لرزان ما زنان بود. وقتی که از تظاهرات به خانه برگشتم، با صدای زنگ دروازه از جا می‌پرم و فکر می‌کنم طالبان آمده‌اند.

این روزها تنها کاری که می‌کنم، دنبال کردن اخبار است، من همه رسانه‌های افغانستان را برای شنیدن و خواندن یک خبر خوب زیر رو می‌کنم، اما انگار اخبار چیزی جز تاریکی و درد برای ما ندارد.

برچسب ها: روایت زنانزنان افغانستانسقوط دولت افغانستانگروه طالبان
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

زخم اعتیاد و داغ فقر بر تن زندگی « ریتا»

4 سرطان 1401
زخم اعتیاد و داغ فقر بر تن زندگی « ریتا»

«ریتا» اسم مستعار زنی است که اعتیاد و فقر بر تن زندگی‌اش زخم عمیق انداخته است. او در مزار شریف...

بیشتر بخوانید

گفت‌وگو با لاله عثمانی: حس من مثل آن کسی که خرمن‌اش سوخته

3 سرطان 1401
گفت‌وگو با لاله عثمانی: حس من مثل آن کسی که خرمن‌اش سوخته

ج: تا مدت‌ها برای من شبیه کابوسی بود‌ که هر چه تلاش می‌کردم نمی‌توانستم بیدار شوم. برای هیچ کس قابل...

بیشتر بخوانید

زلزله‌ا‌ی که خواب هزار نفر را درشرق افغانستان ابدی کرد؛ نیمی از قربانیان زنان و کودکان اند

1 سرطان 1401
زلزله‌ا‌ی که خواب هزار نفر را درشرق افغانستان ابدی کرد؛ نیمی از قربانیان زنان و کودکان اند

الیاس احمدی بیشترخانه‌ها در چهار ولسوالی ولایت پکتیکا به خاک یک‌سان شده است. مرکز اصلی زلزله‌ی شب گذشته، در ولایت...

بیشتر بخوانید

قالین بافی؛ روزنه امید زنان بامیان برای نجات از فقر و گرسنگی

1 سرطان 1401
قالین بافی؛ روزنه امید زنان بامیان برای نجات از فقر و گرسنگی

سمیه ماندگار یک شرکت تولیدی قالین دستی در ولایت بامیان با همکاری موسسه امدادرسان اسیبا (ACEBA) که در بخش کارآموزی...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.