رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

در چنگال بحران روانی؛ بلایی که فقر بر سر «زهرا» آورده است

۱۰ ثور ۱۴۰۳
در چنگال بحران روانی؛ بلایی که فقر بر سر «زهرا» آورده است

عکس: رسانه‌ی رخشانه

سمیه ماندگار

اتاقی که زهرا* در آن زندگی می‌کند فرش ندارد و تنها نیمی از اتاق که محل زندگی شبانه‌روزی زهرا است، با فرش پلاستیکی پوشیده است. زهرا روی تپه‌ی خاکی با زیر انداز نازک و کهنه مدام در حالت دراز کشیده است.

وقتی صدای ما را می‎شنود، از خواب بیدار می‌شود. مثل کسی که هنوز هوشیاری‌اش را به دست نیاورده، چشمان‌اش به چهار گوشه‌ی اتاق می‌گردد، اما چیزی نمی‌گوید. گودی چشم‌ها و صورت چروکیده‌اش به او حالت غمگینانه‌ای بخشیده است.

اما روایت زندگی زهرا غمگین‌تر از حالت ظاهری او است. زهرا دو ونیم سال است که به مشکلات شدید روانی مبتلا شده است. بستگان زهرا به رسانه‌ی رخشانه گفته‌اند که او به خاطر فقر به این روز افتاده و خانواده‌اش نیز توان درمان او را ندارد.

بستگان نزدیک زهرا گفته‌اند، موهای زهرای 48 ساله در بیشتر از دو سال گذشته تقریبا کاملا سفید شده و او پوست و استخوان شده است.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

زورگیری کوچی‌ها با حمایت طالبان؛ در «قرغنه‌تو» بامیان چه می‌گذرد؟

پیو اسمیت: وقتی بودجه متوقف می‌شود، جان‌ها از دست می‌روند

به گفته‌ی بستگان‌ زهرا، او هرگز در زندگی روی خوشی را ندیده است، اما پیش از این‌ها خود و فرزندش کار می‌کردند و دست شان به دهان شان می‌رسید. زهرا در حکومت پیشین افغانستان کارهای بافندگی می‌کرد و فرزندش نیز در یک نهاد دولتی راننده بود.  با به قدرت رسیدن طالبان فرزند زهرا بیکار شد و کارهای بافندگی زهرا نیز از رونق افتاد.

«زمانی‌که دولت سقوط کرد، زهرا و پسرش هر دو عاید و درامد شان را از دست دادند، از سویی هم بی‌کاری و خانه نشینی پسر زهرا، او را رنج می‌داد. چند بار از من خواست تا برای پسرش کار پیدا کنم، زیاد تلاش کردم؛ اما کار پیدا کردن در این شرایط بسیار سخت شده است، من نتوانستم کاری کنم».

این‌ها گفته‌های موسا* ۵۴ ساله از بستگان نزدیک زهرا است. موسا از زمانی‌که زهرا به مشکلات سلامت روان دچار شده به صورت مرتب از او و پسرش احوال می‌گیرد.

موسی در گفت‌وگو با رسانه‌ی رخشانه درباره‌ی وضعیت زهرا می‌گوید، او  را فقر و ناداری به این بیماری دچار کرده است. به گفته موسا، تقریبا شش ماه پس از بیکاری زهرا و پسرش، علامت‌های مشکلات روانی در او پدیدار شده است: «زهرا در اوایل مریضی‌اش می‌دانست که زیاد تشویش کرده است و این تشویش او را بیمار ساخته است؛ چون می‌گفت همیشه غمگین و گرفته حال هستم، چند بار به داکتران شفاخانه ولایتی بامیان مراجعه نمود ولی داروهای آنان نتیجه نداد».

به گفته‌ی موسی وضعیت روحی زهرا روز به روز بدتر شده و به حدی رسیده  که حالا به سختی کسی را می‌شناسد و همیشه مانند یک زندانی در اتاق خود محبوس است: «اکنون پس از گذشت تقریباً دو نیم سال از بیماری زهرا،  زن دوم شوهرش با کمک شوهر و فرزندانش او را در به یک اتاق که تنها یک ترپال پلاستیکی به عنوان فرش دارد، برده است و برایش دوشکی از خاک درست کرده است و بالای دوشک هم کهنه جول( تکه پاره‌های دوشک مندرس) هموار کرده است».

به قول موسی: «دروازه را از پشت محکم می‌کنند و فقط زمانی‌که زهرا بیرون رفتنی می‌شود از روی عادتی که برایش داده‌اند دروازه را تک تک کرده به صدا در می‌آورد و برای رفع ضرورت به بیرون می‌رود».

حتا پیش از طالبان، سیمای بامیان با فقر و ناداری ساکنان آن گره خورده بود. این وضعیت با آمدن طالبان بدتر شده است. براساس گزارش سازمان ملل در سال گذشته میلادی،  شمار فقرای افغانستان در حکومت طالبان ۲ برابر شده و به ۳۴ میلیون نفر رسیده است.

بامیان ولایتی است که تا پیش از طالبان، می‌رفت تا به مرکز مهم گردشگری در افغانستان تبدیل شود. گردشگری برای ساکنان بامیان، بویژه زنان چشم انداز اقتصادی خوبی داشت. زنان در این ولایت با فروش صنایع دستی می‌توانستند درآمد کسب کند.

اما براساس گزارش‌ها ، پس از حاکمیت طالبان اکثر فروشگاه‌های صنایع دستی زنان در بامیان بسته شده و یا در آستانه سقوط است.

سال گذشته، وزیر امر به معروف طالبان در سفر به بامیان، رفتن زنان به بند امیر را ممنوع کرد. این ممنوعیت براساس گفته‌های زنان که کار صنایع دستی می‌کردند، روی وضعیت کار زنانی مثل زهرا  تاثیر زیادی گذاشته است. 

از قول موسا، هنر دست زهرا  زبان‌زد اهالی روستایی که در آن زندگی می‌کند، بود: «زهرا با کُرِشنِل بافی (قلاب دوزی) خود مشهور بود، او سرچادرهای بسیار قشنگ و زیبا درست می‌کرد، مزد دو روز او تقریباً ۵۰۰ افغانی می‌شد، ولی همین‌که طالبان آمدند وضعیت اقتصادی مردم تغییر کرد و زهرا نیز کارش از رونق ماند».

به گفته‌ی موسا،  نسیم* پسر زهرا که حدود ۲۲ سال سن دارد نیز پس از بیماری مادر و رنج نداشتن توانایی برای درمان او، به افسردگی دچار شده است: «بسیار کم از خانه خارج می‌شود و تقریباً تمام مدت شبانه روز در اتاق مادر خود است، او اکنون حتی نمی تواند از مادرش مراقبت نماید چون خودش به مراقبت نیاز دارد».

می‌خواستم با نسیم حرف بزنم. اما وضعیت صحی او در حالتی نبود که بتواند مصاحبه کند.

پروانه* ۲۷ ساله دختر زهرا که ازدواج کرده و دو کودک دارد نیز در مورد وضعیت مادر و برادرش گفته است، این وضعیت نتیجه‌ی زخم عمیق فقر بر تن نحیف زندگی مادر و یگانه برادرش است: «مادرم از قبل مریض بود، حالا برادرم هم از بس تشویش کرده مریض و گوشه‌گیر شده، خیلی کم از خانه بیرون میرود، بیشتر وقت‌ها پهلوی مادرم است».

پروانه که نگران عاقبت مادر و برادرش است گفته: «وقتی طرف مادرم می‌بینم دنیا سرم قیامت میشه، با خود می‌گویم کاش می‌مردم و این وضعیت را نمی‌دیدم».

بخش زنان سازمان ملل متحد در گزارش تحقیقی چند ماه پیش خود آورده بود که زنان افغانستان به دلیل محدودیت‌های طالبان با مشکلات فزاینده‌ی صحت روانی روبرو هستند. در گزارشی که براساس گفت‌وگو با ۵۹۲ زن در ۲۲ ولایت تهیه شده، آمده است که ۶۹ درصد زنان افغانستان احساس اضطراب، انزوا و افسردگی دارند.

شوهر زهرا زن دوم گرفته است. او که در حال حاضر در یک نهاد دولتی طالبان راننده موتر است می‌گوید به سختی می‌تواند ماهانه شش هزار افغانی در آمد داشته باشد.

غلام حسن* ۵۹ ساله، شوهر زهرا می‌گوید توان درمان زهرا و پسرش را ندارد. او فقط می‌تواند به سختی شکم پسران کوچک خود را سیر کند: «ما زیاد تلاش کردیم که زهرا تداوی شود، ولی فقر و ناداری نمی‌گذارد کاری کنیم، نسیم تنها پسر جوانم هست که میتوانست در این شرایط مرا کمک کند ولی او هم از بس به خاطر مادر خود غصه خورد حالا مریض شده است».

غلام حسن همچنین می‌گوید که او دو بار زهرا را برای درمان به کابل برده ولی نتیجه نگرفته است: «یک بار در ماه سنبله پارسال( ۱۴۰۲ خورشیدی) زهرا را کابل بردیم، گرچه داکترها دوای کمی می‌داد، ولی زهرا دوا نمی‌خورد، به زور و جبر دوا را که همه‌اش تابلیت بود سر زهرا می‌خوراندیم، یکی از تابلیت‌ها خواب آور بود که خیلی خواب او را زیاد کرد، در کل آن داروها تاثیر موقتی داشت ولی حالت زهرا بِهتر نشد».

غلام حسن می‌گوید که او باز هم دلش طاقت نیاورد، سه ماه قبل دوباره زهرا را به کابل برده است. اما هم‌چنان وضعیت سلامتی زهرا رو به خامت بوده است: «تداوی او در بامیان امکان ندارد، بیرون از بامیان هم واقعاً من توانش را ندارم و از این بابت خیلی نگران هستم».

سرنوشت تلخ و دردآور زهرا، مشت نمونه‌ی خروار از هزاران روایت دردآوریست که در گوشه، گوشه‌ی ولایت بامیان وجود دارد.

موسا می‌گوید، برای درمان زهرا هنوز دیر نیست. در صورت درمان، زهرا می‌تواند به زندگی عادی برگردد: «هنوز وقت زیادی از بیماری‌اش نگذشته، خیلی‌های که دلسوز داشتند پس از ده یازده سال مریضی تداوی شدند، حتما راهی برای تداوی زهرا وجود دارد».

محمد عارف برهان، دانش‌آموخته‌ی جامعه شناسی و پژوهشگر اجتماعی در بامیان می‌گوید، با آمدن طالبان و گسترش فقر، ناامیدی در میان مردم اوج گرفته و میزان افسردگی در بین آنان رو به افزایش‌ است: «چند قشر از جامعه در این شرایط بسیار آسیب پذیر هستند، یکی زنان که خودشان سرپرست خانواده‌ی خود هستند؛ دوم کسانی‌که با کارهای روزمزد نان شب شان را پیدا می‌کردند؛ سوم کسانی‌که دچار معلولیت جسمی‌اند و چهارم هم کسانی‌که در نهادهای امنیتی صاحب شغل بودند».

آقای برهان می‌گوید، اگر توجهی به وضعیت بسیاری از ساکنان بامیان نشود، فقر می‌تواند مثل یک هیولا زندگی مردم را در کام خود بکشد.

اما از نظر این پژوهشگر اجتماعی، یک چالش بزرگ‌ نبود نهادهایی است که از افراد دارای مشکلات روانی مراقبت و نگهداری کند. این مشکل، افرادی مثل زهرا را در یک بی‌سرنوشتی وبی‌پناهی مطلق قرار داده است: «ما در ولایت خود تیمارستان نداریم، اگر کسی به بحران روحی گرفتار شود به همان حالت رها می‌شود و این خود وضعیت را بدتر می‌سازد، در تمام بامیان بخشی که به صورت درست به بیماران روانی مشاوره بدهد و از آنان نگهداری نماید وجود ندارد، خانواده‌ها هم که اندک معلوماتی در مورد چگونگی برخورد با یک بیمار روانی ندارند، پس چگونه می‌شود یک بیمار روانی به زندگی عادی برگردد؟»

یادداشت: *نام‌ها به اساس تقاضای مصاحبه شونده‌ها مستعار انتخاب شده است.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری