رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

 تجربه زنان «جوگی» در خیابان‌های مزارشریف؛ از تحقیر تا درخواست‌های جنسی

۱۰ سرطان ۱۴۰۴
 تجربه زنان «جوگی» در خیابان‌های مزارشریف؛ از تحقیر تا درخواست‌های جنسی

گلالی ( نام مستعار)/ عکس: رسانه‌ی رخشانه

زیبا بلخی

سایه‌بان نازکی که از چادر ساخته‌ است، پناهی موقتی در برابر آفتاب سوزان تابستان مزارشریف است. زیر آن، بی‌صدا پشت بساطش نشسته‌ است؛ آرام به رهگذران نگاه می‌کند و دست‌بندهای رنگی پلاستیکی را با نظم خاصی روی بساطش چیده است.

او هر روز از منطقه شیرآباد شهر مزارشریف خودش را به این بازار می‌رساند تا از طریق دست‌فروشی به گفته‌ی خودش «لقمه نانی» پیدا کند؛ نانی که گاهی بهایش فقط تلاش نیست، بلکه تحمل نگاه‌های ‌غرض‌آلود، تحقیرآمیز و حتا درخواست‌های جنسی است که زنان گروه اجتماعی معروف به «جوگی» بیشتر با آن روبرو هستند.

گلالی (نام مستعار) ۲۳ساله یکی از این زنان است.  از ازدواج گلالی ۱۰سال می‌گذرد و به گفته‌ی خودش هنوز ۱۴ساله بود که اولین فرزندش را به دنیا آورد. او مادر پنج فرزند است و برای تامین هزینه‌ی زندگی فرزندانش در سطح شهر مزارشریف دست‌فروشی می‌کند.

گلالی می‌گوید، به دلیل این‌که هیچ کسی حاضر نیست شوهرش را به کار استخدام کند، او ۱۰ سال است که در خیابان‌های شهر مزارشریف به دست‌فروشی النگوهای پلاستیکی مشغول است.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

افسردگی و رنج‌های روانی کودکان در سایه فقر و خشونت؛ بحران خاموشی که کسی نمی‌بیند

تبعیض جنسیتی و سانسور رسانه‌ای در نمایشگاه صنایع دستی بلخ؛ زنان از گفت‌وگو با رسانه‌ها منع شدند

 این گزارش، روایت سه زن از جامعه جوگی در افغانستان است؛ زنانی که ادعا می‌کنند در خیابان‌های شهر مزار شریف با تحقیر، آزار و پیشنهادهای شرم‌آور جنسی روبه‌رو می‌شوند. آن‌ها مدعی‌اند که این تجربه‌ی تلخ، نه تنها برای خودشان، بلکه به گفته‌ی آن‌ها برای بیشتر زنان جوگی که در خیابان‌ها کار می‌کنند، بخشی از زندگی روزمره‌‌ی‌شان شده است.

هرچند گستردگی این مشکل در نبود آمار و محدودیت‌های میدانی برای رسانه‌ی رخشانه روشن نیست؛ اما روایت این زنان، تنها بخشی از واقعیت تلخی است که زنان جوگی در افغانستان با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

به وضوح ناراحتی در صدای گلالی نمایان است. منظور خود را از تحقیر شدن چنین شرح می‌دهد: «مردم از ما بدشان می‌آید از ما فرار می‌کنند. گپ‌های بد می‌زنند. می‌گویند شما دزد هستید و چتل‌خور هستید. به ما نزدیک نمی‌شوند و سر ما همیشه خنده می‌کنند. در بازار که می‌رویم، مردم ما را مسخره می‌کنند. اگر نی ما هم انسان هستیم. ما دزد نیستیم، بخاطر این‌که از گشنگی نمیریم کار می‌کنیم. بخاطر این‌که به مردهای ما کسی کار نمی‌دهد، مجبور ما زن‌ها هم بیاییم و کار بکنیم.»

گلالی می‌گوید، چنین برخوردهای تبعیض‌آمیز باعث شده زنان جوگی حس کنند نه‌تنها از جامعه طرد شده‌اند، بلکه امنیت روانی‌شان نیز در خطر است. اما او ادعا دارد که روی تلخ دیگر این سکه پیشنهادهای شرم‌آور جنسی از سوی مردان شهری است.

او می‌گوید، برخی از مردان، زنان جوگی را نه به عنوان انسان‌های محروم، بلکه به چشم زنان آزاد و در دسترس می‌بینند. او از آخرین تجربه‌‌اش در مسیر رفتن به محل کارش که حدود یک ماه قبل با آن مواجه شده می‌گوید: «در سرک‌ هم نفر زیاد نبود، {مردی} سرش را از شیشه بیرون کرد و گفت روزانه چقدر عاید می‌کنی؟ بیا من دوبرابرش را می‌دهم فقط چند ساعت را با من بگذران. اندامت مقبول است، خیره که سیاه‌گک هستی، به هر دوی ما خوش می‌گذرد. هنوز پیسه زیادتر بدست میاری. بسیار عصبانی شدم و باز صدا کرد، ناز نکو نی بیازو خدا می‌فهمد با چقدر نفر شما جوگی‌ها رابطه دارید، من هم سرشان اضافه. اگر همرایم نمی‌روی بیا حداقل در موتر کمی ساعت ما تیر می‌شود، همین قسم هم تا شهر می‌رسانمت و هم  برت ۵۰۰ افغانی می‌دهم.»

گلالی می‌گوید، آن لحظه حس کرد نگاه جامعه به زنان جوگی عادلانه نیست. 

«جوگی‌ها»، این گروه اجتماعی به حاشیه‌نشینان شهرهای بزرگ افغانستان تعلق دارند؛ مردمانی که در پناهگاه‌های ساده و موقتی، زندگی‌ای پر از ناامنی و بی‌ثباتی را تجربه می‌کنند.

روایت آن‌ها، داستان رانده‌شدگان از همه‌سو است؛ مردمانی بدون سند هویت، کودکانی محروم از حق آموزش، و زندگی‌ای سیار که در آن حداقل امکانات اولیه زندگی وجود ندارد. مردان جوگی غالباً از فرصت‌های شغلی رسمی محروم‌اند و بار سنگین تأمین هزینه‌ی زندگی خانواده بر دوش زنان است؛ زنانی که غالبا با دست‌فروشی و تکدی‌گری، در خیابان‌های شهرهای بزرگ، زندگی را به پیش می‌برند.

در ولایت بلخ، بیشتر جوگی‌ها در منطقه شیرآباد شهر مزارشریف زندگی می‌کنند. آمارهای غیر رسمی نشان می‌دهد که دست‌کم 300 خانواده از این گروه اجتماعی در بلخ ساکن هستند.

شاه‌بی‌بی (نام مستعار) ۳۵ساله، یکی دیگر از زنانی است که تجربه تلخ تحقیر و ادعای درخواست رابطه‌ی جنسی  و آزار و اذیت را داشته است. شاه‌بی‌بی نزدیک به ۱۲ سال می‌شود مصروف دست‌فروشی دست‌بندهای زینتی پلاستیکی در شهر مزارشریف است. او در کنار شوهرش کار می‌کند تا بتواند مصارف خانواده‌ی هفت نفری‌شان را تامین کند.

 یکی از سخت‌ترین چیزهایی که شاه‌بی‌بی هر روز با آن مواجه است، نگاه‌ها و قضاوت‌هایی است که تنها به خاطر «جوگی بودنش» تحمل می‌کند. به گفته‌ی او، مردم زنان جوگی را زن نمی‌دانند؛ بلکه آن‌ها را کالایی در دسترس و بی‌صاحب می‌پندارند.


شاه‌بی‌بی از روزی یاد می‌کند که پس از پایان یک روز سخت کاری، در مسیر بازگشت به خانه بود که مردی به او پیشنهاد جنسی داد: «ما تا ناوقت شام کار می‌کنیم، چون باید پول پیدا کنیم و پیاده به خانه می‌رویم، خیلی دیر می‌شود. ساعت هفت و نیم شب بود که مرد چاقی جلوی من ایستاد و گفت، چقدر اندام چاق و خوبی داری! امشب کجا می‌روی؟ بیا امشب پیش من باش، ازت گرم استقبال می‌کنم و پول خوبی هم به تو می‌دهم؛ چند برابر پولی که روزانه کار می‌کنی.»

شاه‌بی‌بی می‌گوید، از خودش دفاع کرد و به آن مرد فهماند که این درخواست او غیر اخلاقی و انسانی است. اما اصرار مرد و نگاه تحقیرآمیز آن مرد، بیشتر شاه‌بی‌بی را ناامید و تلخ‌کام کرد: «برایم گفت شما دیگه کارتان همین است، اگر نی پول چی قسم پیدا می‌کنید. با این مرد برو با او مرد برو همین قسم پیسه پیدا می‌کنید.  بسیار غمگین شدم.»

شاه‌بی‌بی می‌گوید او روزانه ۱۵۰ الی ۲۰۰ افغانی از بابت فروش دست‌بندهای پلاستیکی (النگوها) به دست می‌آورد. مقداری که برای تامین مصارف خانواده‌ی هفت نفری‌اش کفاف نمی‌کند: «ما با این قسم رفتارها و گپ‌های بد بیخی عادت کردیم. چون همیشه با این روبرو هستیم.»

نازو (نام مستعار) ۱۷ساله، از دیگر زنان این اقلیت محروم است. او پنج سال می‌شود برای تامین هزینه خانواده‌‌اش خود در کنار شوهرش تقلا می‌کند.

او وقتی ۱۳ساله بود ازدواج کرد و اکنون مادر دو فرزند است و سه ماهه باردار نیز است. نازو می‌گوید از بام تا شام در جاده لیلامی شهر مزارشریف مصروف النگو فروشی است.

او نیز از نگاه‌های تلخ و رفتاهاری تحقیرآمیز مردم به ستوه آمده است. می‌گوید از زمانی که نوجوان شده تا حالا تجربه‌های تلخی داشته که هنوز هم به یاد می‌آورد.

نازو می‌گوید بسیاری اوقات مردهایی که اصلا او را نمی‌شناسند با لبخندهای معنی دار نزدیکش می‌شوند و پول پیشنهاد می‌کنند و خیال می‌کنند چون او از قوم جوگی است، حق دارند هر چیزی از او بخواهند.

او یکی از تجربه‌هایش را که به تازگی با آن روبرو شده است روایت می‌کند: «دیروز  یک بچه کمی جوان آمد گفت می‌خواهم چوری بخرم. فکر کردم به زنش یا هم به خواهرش می‌خواهد بخرد. گفتم اندازه دستش چقدر است، نزدیکم شد و گفت چوری کار ندارم تو را یک کار دارم، سرش را پیش کرد دستش را سر زانویم ماند و گفت بیا یک دستت را بته لمس کنم در مقابلش برت ۱۰۰ روپه می‌دهم، هیچ چوری هم ازت نمی‌خرم و خنده کرد.»

نازو در ادامه می‌گوید: «چیزی نگفتم سرم را پایین انداختم باز برایم گفت از پیشنهادم خوشت آمد، با دستش زانویم را فشار داد، از جایم بلند شدم و چیغ زدم گفتم چی می‌گویی زود گریخت. چون بیروبار در جایی که ما کار می‌کنیم زیاد است در بین مردم خوده زد و فرار کرد.»

با آن‌که در دلش انبوهی از شکایت دارد، اما در میان همه‌ی حرف‌های تلخ خواسته‌ای ساده و روشن از مردم به ویژه مردها دارد، آن‌ها را مثل دیگر انسان‌ها ببینند؛ نه دزد، نه بداخلاق و نه بدکاره.

 نازو می‌گوید این نگاه‌های سنگین و قضاوت‌های ناعادلانه، جگرشان را خون می‌کند: «ما را فکر می‌کنند زن‌های بد هستیم و چون غریب هستیم برای ما هر قسم دل‌شان شد گپ می‌زنند و پیشنهاد می‌کنند؛ فکر می‌کنند بخاطر پیسه ما قبول می‌کنیم. این یک روز دو روز نیست، همیشه از این قسم آزارها دیدم یا در راه آمدن یا در راه رفتن یا در جریان کار خلاصه هیچ روزی نبوده که ما با آرامش خانه رفته باشیم.»

او می‌گوید در تمام سال‌هایی که او خود را شناخته است هیچ کسی نیامده است تا از حال و روز آن‌ها بپرسد، مشکلات‌شان را بشنود و برای حمایت از آن‌ها اقدام کند.

در حالی که با تکه کاغذی در دستش تلاش دارد خودش را خنک کند، می‌گوید: «وقتی هم مورد آزار و اذیت قرار بگیریم، این‌قدر عقب‌مانده هستیم که نمی‌فهمیم کجا برویم و به کی شکایت بکنیم. چون هیچ کسی حرف ما را نمی‌شنود؛ ما را نمی‌ماند نزدیک‌شان شویم پس چی برسد که گپ ما را بشنوند.»

مبارکه عزیزی (نام مستعار)، از فعالان حقوق زن در بلخ می‌گوید، زنان جوگی، قربانیان تبعیض  از نظر قومی، جنسیتی و فقر هستند.

عزیزی می‌گوید: «از این‌که وضعیت معیشتی قوم جوگی ضعیف است، برخی مردان فکر می‌کنند می‌توانند با پیشنهادهای بی‌شرمانه و پول‌های ناچیز آن‌ها را وادار به رابطه بکنند و از این‌که در قوم جوگی بیشتر زن‌ها بیرون از خانه کار می‌کنند، متاسفانه از سال‌ها بدین‌سو این دیدگاه بین مردم وجود دارد که فکر می‌کنند زنان جوگی زنان بدکاره و بداخلاق هستند و به چشم تحقیرآمیز به سوی‌شان نگاه می‌کنند. عمده‌ترین دلیلش این است که قانون مشخص برای حمایت از این اقلیت ها وجود ندارد.»

رابعه اندیشور (نام مستعار) از دیگر فعالان حقوق زن در شمال کشور هم نگاهی مشابه به این معضل زنان قوم جوگی دارد. او می‌گوید دیدگاه منفی جامعه نسبت به زنان اقلیت جوگی ریشه در بی‌سوادی، تعصب قومی، فقر ساختاری و روایت‌های تحقیرآمیز تاریخی دارد.

او می‌گوید جامعه افغانستان از دیرباز جوگی‌ها را به عنوان گروه «پایین دست» دیده و آن‌چنان به حاشیه رانده که حتا حقوق ابتدایی‌شان نیز نادیده گرفته شده است.

رابعه می‌گوید: «یکی از دلایل آزار جنسی زنان جوگی نگرش‌ها و داستان‌هایی است که از گذشته در ذهن مردم باقی مانده. براساس داستان‌هایی که از نسل‌های گذشته به امروز رسیده، مردم فکر میکنند زنان جوگی بدکاره هستند و گویا برای پول حاضر به هر کاری هستند که همه‌ی این باورها از دید من اشتباه و تبعیض‌آمیز است.»

براساس روایت شفاهی که قبلا بزرگسالان گروه اجتماعی جوگی‌ها در افغانستان با رسانه‌ها داشته‌اند، آن‌ها بیش از ۱۲۰ سال قبل از بخش‌هایی از تاجیکستان به افغانستان آمدند و عمدتا در حاشیه کلان شهرها سکونت دارند. جوگی‌ها به لحاظ تباری خود را تاجیک‌ می‌دانند و پیرو دین اسلام‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری