رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج

روایت من از خشونت؛ طالبان نان، آزادی و وطنم را گرفتند

7 قوس 1401
روایت من از خشونت؛ طالبان نان، آزادی و وطنم را گرفتند

عکس: صفحه فیس‌بوک نیک‌بخت تبسم

نیک‌بخت تبسم، مالک کافه ــ رستورانت تبسم

اشاره:‌ ۲۵ نوامبر از طرف سازمان ملل به‌عنوان روز جهانی  محو خشونت علیه زنان نام گذاری شده است. اما در افغانستان خشونت بر زنان در حال بیشتر شدن است. حتا قبل از طالبان، این کشور بالاترین میزان خشونت علیه زنان را در سطح جهان داشت. پس از حاکمیت دوباره‌ی طالبان، وضعیت از این هم بدتر شده است. خشونت علیه زنان هم از نظر آمار بلند رفته و هم متنوع شده است. در ادامه، روایت‌هایی را می‌خوانید که از طرف زنان و دختران  به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان به رسانه‌ی رخشانه رسیده است. روایت‌هایی که نشان می‌دهند، دیگر خشونت بر زنان در افغانستان فردی نه، بلکه کتله‌و‌ی است.

«روایت من از خشونت» (۶)

در شروع سال ۱۳۹۸، با هزار و یک مشکل، یک کافه فرهنگی را درکابل ایجاد کردم. گوشه‌ی آرام برای زنان که همه‌ی کارمندانش دختران بودند. عهد کردم که ۳۰ درصد درآمدم را صرف کمک به آموزش کودکان کار خیابانی کنم.

از نظر من، استخدام دختران در کافه، تابوشکنی بزرگی بود که من کردم. زیرا کارکردن دختران درکافه و رستورانت از دیدگاه مردم، کاری بسیار بدی به نظر می‌آمد و مردم باچشم بد به من و همکارانم می‌دیدند. این ذهنیت، کار را برای ما دشوارتر می‌کرد.

روی ذهنیت‌های زن‌ستیز چشم بستیم و از موانع عبور کردیم. با همکارانم پس از مدتی، کافه فرهنگی را گسترش و به رستورانت تبدیل کردیم. نامش را هم گذاشتیم «کافه ــ رستورانت  تبسم». با همان میزان که موانع زیاد بود، از کار ما استقبال هم شد. فعالیت ما رو به رشد و هر روز در حال پیشرفت بود که ناگهان تندباد طالبان از راه رسید.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

قربانی از خانه‌ی پدر تا خانه‌ی شوهر

روایت زنان؛ سفر از مسیر گرگ‌ها

با حاکمیت دوباره‌ی طالبان، برای مدت پنج ماه، کافه ــ رستورانت تبسم بسته ماند. در این پنج ماه، همه‌ی کارمندان به‌شمول خودم دیگر نانی برای خوردن نداشتیم. بعد از پنج ماه، دوباره با ترس کافه و رستورانت تبسم را بازگشایی کردیم. تنها چندروز بعد از بازگشایی، سر و کله‌ی مزاحمت‌های طالبان پیدا شد. طالبان به ما هشدار دادند که حق کار را نداریم، چون زن هستیم. در نهایت، کافه را بستند و ما دوباره خانه‌نشین شدیم. راه دیگری سنجیدم. برای سرپا نگهداشتن کافه، کارمندان مرد استخدام کردم. این‌بار نیز کار فقط یک ماه دوام کرد. چون طالبان برای هرچیزی بهانه داشتند. این‌بار به بهانه‌ی نشستن دختر و پسر در کنار هم، کارمندان و مهمانان را لت‌وکوب و برای همیشه دروازه کافه را بستند.

هرگز یادم نمی‌رود که یکی از دخترخانم‌هایی که با هم‌صنفی دانشگاهش که یک پسر بود، آن روز کافه آمده بودند. افراد طالبان با زور تفنگ از آن‌ها اعتراف اجباری گرفتند: «این‌جا کافه ــ رستورانت تبسم است. ما جوانان به‌خاطر خلاف و کارهای بد این‌جا می‌آییم. ما می‌خواهیم فرهنگ غرب را رایج کنیم. ما می‌خواهیم بر خلاف اسلام تبلیغ کنیم.»

در نهایت، مجبور شدم با شوهرم افغانستان را ترک کنم. کافه‌ای که حدود یک میلیون افغانی در آن هزینه کرده بودم، به باد فنا رفت. حالا در دنیای مهاجرت، با همسرم و کودک مان که ۲۰ روزه شده، در بی‌سرنوشتی مطلق به سر می‌بریم. ویزای اقامتی ما تمام شده و ممکن است که هر لحظه کشور میزبان ما را از خاک خود بیرون کند. این خطر بیشتر متوجه همسرم است که کارگر است و روزانه کارگران زیادی از ایران به افغانستان برگردانده می‌شوند.

 کاری که طالبان در حق زنان افغانستان کردند، فراتر از خشونت است. روایت من از خشونت طالبان این است که این گروه زندگی، آزادی، نان و حتا وطنم را از من گرفت.

برچسب ها: افزایش خشونت علیه زنانخشونت علیه زنانروایت من از خشونتروز منع خشونت علیه زنانمنع خشونت علیه زنان
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

زن‌بیزاری؛ پروانه بعد از تولد در شفاخانه رها شد و در بزرگ‌سالی مورد تجاوز جنسی قرار گرفت

18 دلو 1401
روایت زنان؛ زندگی بی‌فروغ «ستاره» در تاریکی کابل

هنوز در شکم مادر بوده که پدر و مادرش به جنسیت او پی‌ می‌برند. خانواده‌اش همان زمان تصمیم می‌گیرند که...

بیشتر بخوانید

روزگار شاعران زن در قندهار؛ خانه‌نشین و سوگوار

17 دلو 1401
روزگار شاعران زن در قندهار؛ خانه‌نشین و سوگوار

«تمام حرف‌های قلبم، تمام دردها و مشکلاتم را در همین یک بیت جا داده‌ام؛ "ولی ښځه سوې ولي خدای نر...

بیشتر بخوانید

روایت زنان؛ «من زنی هستم قوی»

15 دلو 1401
روایت زنان؛ «من زنی هستم قوی»

با شنیدن صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم، همه‌جا هنوز تاریک بود و هوا سرد. اندکی در بستر خود...

بیشتر بخوانید

پهلوهای تاریک انزوای اجتماعی و حذف زنان توسط طالبان

13 دلو 1401
پهلوهای تاریک انزوای اجتماعی و حذف زنان توسط طالبان

جوامع مختلف اسلامی در طول تاریخ، نسبت به حضور زنان در جامعه رفتارهای مختلفی را در پیش گرفته‌اند. در برخی...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.