رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

در دام انتقام؛ تکرار خشونت علیه زنانی که روزی به نهادهای حمایت از حقوق زنان پناه برده بودند

۶ سرطان ۱۴۰۴
در دام انتقام؛ تکرار خشونت علیه زنانی که روزی به نهادهای حمایت از حقوق زنان پناه برده بودند

سعیده ( نام مستعار)/ عکس: رسانه‌ی رخشانه

تمنا تابان

شش سال پیش خلاف سنت حاکم جامعه، برای ازدواج با مردی که گمان می‌کرد خوشبختش می‌کند، از خانه فرار کرد؛ گناهی نابخشودنی برای دختری که تا امروز، خانواده‌اش نه او را بخشیده و نه ارتباطی با او دارد. از آن امید به عشق هم حالا تنها مشتی خشونت با طعم انتقام باقی مانده است.

این، سرگذشت سعیده‌ی ۲۸ ساله است که در مرکز بامیان زندگی پر از خشونتی را سپری می‌کند. او می‌گوید: «من به امید عشق فرار کردم، اما نمی‌دانستم کسی که با او فرار می‌کنم، بیشتر از همه مرا زجر خواهد داد.»

سعیده، نام اصلی این قربانی خشونت نیست. او به خاطر ترس مایل نیست برخی از جزئیات در این گزارش بیاید. سعیده می‌گوید، به دلیل خشونت بیش از حد شوهرش، برای دادخواهی در حکومت پیشین به  دفتر ولایتی کمیسیون حقوق‌بشر در بامیان مراجعه کرد.

«در اول دو می‌زد (فحش می‌داد) پسانا با هر چه دم دستش برابر می‌شد وار می‌کد، دو بار هم مرا با لگد لت‌وکوب کرد…» به گفته‌ی سعیده، به دلیل همین خشونت‌های بیش از حد بود که مجبور شد در تابستان سال 1399 خورشیدی به کمیسیون حقوق‌بشر پناه ببرد.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

افسردگی و رنج‌های روانی کودکان در سایه فقر و خشونت؛ بحران خاموشی که کسی نمی‌بیند

بنت: تا وقتی طالبان حقوق زنان و دختران را نقض می‌کند، رابطه با این گروه نباید عادی‌سازی شود

سعیده می‌گوید، کمیسیون حقوق‌بشر برای شوهرش جلسه توجیهی برگزار کرد و یک عضو کمیسیون به او فهماند که خشونت علیه زنان جرم است: «از شوهرم پرسان کد که چرا خانمت را لت‌وکوب می‌کنی، شوهرم جوابی نداشت. برایش گفت که لت‌وکوب زنان در قانون جرم است. اگر یک بار دیگه خانمت را لت‌وکوب کنی حتما زندانی میشی.»

سعیده می‌گوید، این حمایت کمیسیون حقوق‌بشر تاثیر قابل توجهی داشت و دست‌کم تا قبل از آمدن طالبان، خشونت از سرش دست برداشته بود: «آن زمان احساس ‌می‌کردم که دوباره زنده شده‌ام.»

 نهادهایی چون کمیسیون مستقل حقوق بشر و وزارت امور زنان افغانستان، بر پایه‌ی توافق‌نامه‌ی بن در سال ۲۰۰۱ در ساختار دولت افغانستان ایجاد شدند. مأموریت اصلی این نهادها، نظارت بر وضعیت حقوق‌بشر و شرایط خشونت‌بار علیه زنان در کشور بود. این نهادها از طریق نظارت، آگاهی‌بخشی و حمایت از قربانیان، فعالیت می‌کردند و با داشتن دفاتر محلی در سراسر ولایت‌های افغانستان، به مستندسازی موارد نقض حقوق زنان و ایجاد خانه‌های امن برای زنان قربانی خشونت، می‌پرداختند.

 با بازگشت طالبان به قدرت، هر دو نهاد که بخش مهمی از مأموریت‌شان حمایت از حقوق زنان بود، تعطیل شدند. طالبان به‌جای وزارت امور زنان، وزارت امر به معروف و نهی از منکر را ایجاد کردند؛ نهادی که اکنون مأموریت اصلی آن، اعمال محدودیت‌های بیشتر بر زندگی زنان است.

 در این گزارش، دست‌کم سه زن از ساکنان بامیان روایت کرده‌اند که به‌دلیل شکایت از خشونت شوهران‌شان در کمیسیون حقوق بشر، پس از سقوط حکومت پیشین و تعطیلی این نهادها به‌دست طالبان، بار دیگر در معرض خشونت مضاعف و انتقام‌جویی قرار گرفته‌اند.  

سعیده می‌گوید، شوهرش دوباره به خشونت روی آورده است. بدتر از قبل که از نظر او نوعی انتقام است: «تو به کمیسیون شکایت کردی و من نمی‌توانم این را فراموش کنم، تو آبروی مرا پیش همه بردی، تو مردانگی مرا زیر سوال بردی… شوهرم حالا وقتی بالایم قهر شوه بدون گپ و سخن فورا سراغ چوب میره و چوب میاره و مره لت‌وکوب می‌کنه، اگر چوب نباشه با ریسمان یا هم کیبل چارجر مره می‌زنه، خیلی وقتا جانم سیاه و کبود میشه.»

 سعیده، مادر دو کودکِ پنج ساله و دو ساله است. شوهرش به کارهای دهقانی مصروف است و خانواده‌اش در وضعیت اقتصادی بدی به سر می‌برند. او می‌گوید که اکنون کاملاً بی‌پناه است و حتی خانواده‌اش که ساکن ولایت دایکندی هستند، حاضر نیستند به او کمک کنند. 

 او اکنون در دنیایی زندگی می‌کند که در آن عشق و امید تنها یادگارهای گذشته‌اند، اما ترس و خشونت همچنان سایه‌اش را بر زندگی‌اش افکنده است. او با حالت نگران و صدای لرزان می‌گوید: «کاش هرگز به کمیسیون حقوق بشر شکایت نمی‌کردم؛ شاید تا حالا بدی شوهرم کمتر می‌شد. او حالا در فکر جبران و انتقام است و این موضوع مره خیلی نگران ساخته.»

این وضعیت برای همه‌ی زنان در معرض خشونت در افغانستان صدق می‌کند. نهادهای ناظر می‌گویند، صدای زنان در نهادهای عدلی طالبان شنیده نمی‌شود.

حتا ریچارد بنت، گزارشگر ویژه‌ی حقوق بشر برای افغانستان در سازمان ملل، در تازه‌ترین گزارش خود گفته که طالبان در افغانستان از نظام قضایی برای تحکیم سرکوب جنسیتی سوءاستفاده می‌کنند.

آقای بنت، با ارایه گزارشی در پنجاه‌ونهمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در جینوا، گفته که طالبان چارچوب‌های قانونی و نهادی را از بین برده و حمایت‌های حیاتی از زنان و دختران در افغانستان را لغو کرده‌ است: «طالبان بخش‌های حقوقی و قضایی را در افغانستان به ابزاری برای تحکیم نظام سازمان‌یافته خود از سرکوب، آزار و سلطه جنسیتی بدل کرده‌اند.»

این مقام سازمان ملل، سیاست‌های آزار و اذیت طالبان را معادل با «جنایت علیه بشریت» دانسته و گفته که این سیاست‌ها، محیطی از سوءاستفاده را علیه زنان و دختران ایجاد کرده است.

مروه (نام مستعار) ۳۴ ساله و مادر سه کودک، زن دیگری است که می‌گوید، به دلیل شکایت به ریاست امور زنان در بامیان، اکنون او هم در معرض انتقام قرار دارد.

مروه به رسانه‌ی رخشانه گفته است، خشونت کارد را به استخوان او رسانده بود: «من فقط می‌خواستم‌ راه فراری از این رنج پیدا کنم و دردهایم کمتر گردد؛ از همی خاطر در سال 1398 بعد از پرس و پال زیاد به ریاست امور زنان رفتم و برای آنها توضیح دادم که در چه وضعیت قرار دارم، مه شکایت کردم چون نمی‌توانستم بیشتر از این تحمل کنم.»

ادامه ماجرا مشابه همان چیزی است که در داستان سعیده آمده است. شوهر مروه هم به خاطر ترس از زندانی شدن و تهدید ریاست امور زنان برای مدتی از خشونت دست می‌کشد. اما با آمدن طالبان همه چیز تغییر کرد: «حدود دو سال زندگی خوبی داشتیم. شوهرم تا حد توان کوشش می‌کرد خودش را کنترل کند و قهرش را سر من خالی نکند، حتی رفتارش در خانه خیلی تغییر کرده بود، ولی این وضعیت زیاد ادامه پیدا نکرد، چون با آمدن طالبا همه چیز از بین رفت.»

مروه می‌گوید: «شوهرم فامید که دست ما از همه جا کوتاه شده، دوباره عادت بد خوده شروع کرد و حق و ناحق سر مه بهانه می‌گیره، مره لت‌وکوب می‌کنه، دلش شد موی‌ کشک می‌کنه، یک بار از بس مرا بی‌رحمانه لت‌وکوب کرد، همسایه‌ها آمدند و دستش را گرفتند. شاید مره می‌کشت، جانم زیادتر اوقات سیاه و کبود است.»

 او با صدایی لرزان می‌گوید، شوهرش بارها او را طعنه داده است که حالا برود و به ریاست امور زنان شکایت کند. نهادی که اکنون جایش را به وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان داده است: «میگه که حالا برو به ریاست امور زنان شکایت کو یا برو به حقوق بشر که شما زنان را ده جان ما مست کرده بود. بگو که شوهرم مره لت‌وکوب می‌کنه.»

مروه اکنون در دنیایی پر از ترس و ناامیدی و بی‌پناهی زندگی می‌کند. او  به رسانه‌ی رخشانه می‌گوید، دیگر نمی‌داند به کجا شکایت کند: «مه چیز دیگری نمی‌خواهم، فقط می‌خواهم هر طور شده زنده بمانم و شوهرم مرا طلاق ندهد تا اولادای خوده کلان کده و در پهلوی‌شان باشم تا اونا بی‌مادر بزرگ نشوند.»

مروه می‌گوید، تنها کاری که از دست‌اش ساخته است دست بلند کردن برای دعا به درگاه خدا است که طالبان را «گم» کند.

در سوی دیگر، در دل یک قریه کوچک و دورافتاده‌ی بامیان، زنی به نام گل‌چهره (نام مستعار) ۳۶ ساله زندگی می‌کند، او مادری است با چهار فرزند قد و نیم قد که هر روز با چالش‌های زیادی روبروست.

گل‌چهره می‌گوید: «هر روز صبح با صدای خشمگین و دشنام شوهرم از خواب بیدار می‌شوم و شبانه هم با قهر و غصب او روزم آخر میشه.»
گل‌چهره در توضیح چگونگی خشونت شوهرش می‌گوید: «بدزبانی و دشنام که برایم عادی شده. از کلمه‌ی پدرنالت گرفته تا بدترین فحش‌ها که آدم نمیشه به زبان بیاره، وقتی دو میزنه و بدزبانی می‌کنه اگر دلش یخ نکد باز با سیلی یا لگد وار می‌کنه و سر و صورتم ره خون پر می‌کنه، تا حالی با کمربند، کفش، چوب، ریسمان و لین برق مره لت‌وکوب کرده.»

زندگی گل‌چهره هم به گفته‌ی خودش پر از درد و رنج است، او به یاد می‌آورد که چگونه در یکی از روزهای سرد زمستان، تصمیم به شرکت در یک ورکشاپ آموزشی گرفت که از سوی یک نهاد برای بالا بردن آگاهی زنان برگزار شده بود: «یک موسسه که نامش دقیق به یادم‌ نمانده در قریه ما ورکشاپ برگزار می‌کد که یک هفته مه هم ده اونجه شرکت کردم، اونا درباره‌ی حقوق زنان بالای مردا و حقوق مردا بالای زنان و همو رقم در مورد جلوگیری از خشونت در خانه، ما را درس می‌دادند.»

به گفته‌ی گل‌چهره، او در آن‌جا بسیاری از چیزهایی که قبلا نمی‌دانست را فهمید. از جمله فهمید که خشونت علیه زنان در قانون جرم است و او به عنوان یک زن حق دارد از خودش دفاع کند.

گل‌چهره با دلگرمی جدیدی که گرفته بود، تصمیم می‌گیرد به کمیسیون حقوق بشر مراجعه کند و دردهایش را با آنان در میان بگذارد: «من دیگر نمی‌خواستم لت‌وکوب شوهرم را تحمل کنم، پیش خود می‌گفتم اونجه می‌روم هر چه شد شد، یا بیخی بد میشه یا هم ازی جنگ و جنجال هر روزه خلاص میشم.»

به گفته گل چهره او یک‌ونیم سال قبل از آمدن طالبان در بهار سال 1399 از شوهرش به کمیسیون حقوق بشر شکایت کرده بود.

او می‌گوید با کمک برخی از همسایه‌هایش توانست شکایت کند و شوهرش چندین بار احضار شد: «کمیسیون به شوهرم گفته بود که اگر به لت‌وکوب و خشونت ادامه بدهد مجرم شناخته میشه و امکان داره زندانی شوه که برایش خیلی سخت تمام میشه.»

حرف‌های کمیسیون از یک سو و دانستن این موضوع که گل‌چهره دیگر آن زن مظلوم و بی‌پناه سابق نیست از سوی دیگر شوهر او را مجبور می‌کند تا رفتارش را اصلاح نماید.

اما طالبان که برگشت، گل چهره دوباره همان زن بی‌دفاع و بی‌پناه گذشته گشت: «شوهرم رفتار قبلی‌اش را از سر گرفت، اما این‌بار شدت لت‌وکوب و دَو و دشنام‌ها بیشتر شد، حالی با هر چه دم دستش بیایه میزنه، بدون این‌که فکر کنه که امی آدم اوگار (زخمی) یا نیم‌کله (معیوب) میشه… می‌گه تو دختر کم اصل و کم زاد و پدر لعنت استی که ده جمهوریت اداره به اداره علیه مه عریضه می‌کدی.»

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری