رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

چرا به اصلاح شریعت نیاز داریم؟

۳ قوس ۱۴۰۰
چرا به اصلاح شریعت نیاز داریم؟

منبع عکس: https://www.lci.fr/international/afghanistan

نویسنده: مصطفی آکیول

برگردان: صابر ابراهیمی

هنگامی‌که طالبان در ماه آگست قدرت را دوباره در افغانستان به دست گرفتند، قوانین اسلامی یا شریعت بار دیگر سرخط خبرهای جهان گردید. درحالی‌که طالبان گفته‌اند که نسبت به‌دوران حکومت سخت‌گیر ۱۹۹۰شان ملایم‌‌تر عمل می‌نمایند؛ اما این سبب نشده است که ترس از حاکمان جدید افغانستان (امارت اسلامی) در میان زنان، اقلیت‌ها و در واقع هرکسی که به هر نوع مخالفتی با حکومت نو دارند، از میان برود.

 در سرتاسر جهان اسلام نیز از مالیزیا تا پاکستان و نایجریه، اشتیاق نظام‌های مبنی بر شریعت اسلام‌‌گرایان را تحریک می‌کند و مدافعان حقوق بشر را به وحشت می‌اندازد. این در حالی است که مستبدان عرب، اغلب به‌طور انتخابی از شریعت برای تقویت اقتدار خود از پوشش مشروعیت مذهبی استفاده می‌کنند. اما شریعت دقیقاً چیست، چگونه باید آن را درک کرد و آیا می‌توان آن را اصلاح کرد تا آزادی و حقوق بشر جای پای محکم‌تری در جهان اسلام داشته باشد؟

Un drapeau taliban sur la scne dÕune salle de confŽrence ˆ la mairie de Kaboul, le 19 septembre.

بحث‌های اخیر در مورد شریعت تحت دو دیدگاه کاملا متضاد و در عین حال مشابه قرار گرفته است. از یک طرف، برخی از غربی‌ها شریعت را اعمال «قرون‌ وسطایی» و «بی‌رحمانه» تلقی کرده و از اجرای آن سخت نگران هستند و برای ممنوع کردن آن تلاش‌های زیادی را به خرج می دهند. در ایالت کانزاس امریکا قوانین منع استفاده از شریعت وضع شده است. حجاب اسلامی در مدارس فرانسه ممنوع قرار گرفته است؛ جایی‌که آزادی‌های مذهبی اغلب به نام سکولاریسم محدود می‌گردد. مانند مک‌ کارتی‌های دوران جنگ سرد که می‌خواستند کمونیسم را ریشه‌کن نمایند، فعالان ضد شریعت نگرانی‌های‌شان را در قبال شریعت مبالغه کرده و آزادی‌هایی که ادعای دفاع آن را دارند، خفه می‌نمایند.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

زنان و پرسش از قلمرو امر سیاسی (بخش سوم و پایانی)

زنان و پرسش از قلمرو امر سیاسی (بخش دوم)

از سوی دیگر، برخی از مسلمانان بیش از حد تدافعی عمل می‌کنند و ادعا دارند که شریعت چیزی جز تقوای بی‌ضرر و عدالت آرمانی نیست. برخی پا را فراتر گذاشته و می‌گویند که شریعت در واقع بهترین محافظ زنان و اقلیت‌های مذهبی است. آن‌ها استدلال دارند که بلی افراد بدی مانند طالبان وجود دارند؛ اما آن‌ها شریعت را اشتباه می‌فهمند.

اما حقیقت پیچیده‌تر از تصویر تیره و تار و یا نمای گلگون شریعت است.

در نخست، اصول اولیه یا معنی لغوی شریعت: شریعت کلمه عربی است که در لغت به معنای راه می‌باشد. این کلمه در آیه 18 سوره 45 قرآن یک بار آمده است: «سپس تو را بر شریعت و آیین حق قرار دادیم، از آن پیروی کن.»  (۴۵:۱۸). این واژه در جای دیگری که رهنمود به یهودیان، مسیحیان و مسلمانان است نیز آمده است: «ما برای هر یک از شما شریعت و راهی قرار دادیم». (۵:۴۸). بنابراین می‌توان گفت که دیدگاه مسلمانان این است که شریعت لزوما مختص اسلام نیست. شریعت «راه» هر یکی از ادیان ابراهیمی است.

ربط ادیان ابراهیمی با شریعت از این جهت مهم است – مقدمه شریعت اسلامی در واقع هلاخای یهودی است. هلاخا و شریعت نه تنها معنای تحت‌اللفظی یک‌سان – «راه» – را دارند، بلکه قوانین سخت‌گیر مشابهی نیز دارند. هم در شریعت و هم در هلاخا، مومنان در همه زمینه‌های زندگی راهنمایی می‌شوند: در مورد چگونگی نماز و روزه، چه خوردن یا نخوردن (مثلا رژیم غذایی بدون گوشت خوک)، چگونگی ختنه کردن پسران و طرز لباس پوشیدن. هم‌چنین در هر دو قوانین جزایی وجود دارند که مجازات‌ بدنی مانند شلاق و سنگ‌سار را برای جرایم مختلف مذهبی و اخلاقی تعیین می‌کند.

با این‌حال، یک تفاوت تاریخی بزرگ بین هلاخا و شریعت وجود دارد. در طول ۲۰۰۰ سال گذشته، یهودیان فاقد یک دولت مذهبی خاص خود بوده‌اند (از لحاظ مسلکی اسراییل یک دولت سکولار است و برمبنای دین استوار نمی‌باشد). عالمان یهودی که به‌عنوان اقلیت تحت حکومت‌های اسلامی و یا مسیحی زندگی می‌کردند، اصل «دینا دملکوتا دینا» یا «قانون پادشاهی قانون است» را پذیرفتند، و هلاخا را به یک امر فردی و نورم مختص به یهودیان تبدیل کردند. در حداکثر، علمای یهودی دادگاه‌های امور خانواده را مدیریت و اختلافات مدنی را داوری می‌نمایند. (نگرش مشابهی در میان مسلمانان غرب نیز پذیرفته شده است که باید اضطراب کسانی که ترس از شرعیت را دارند تسکین دهد.)

با این حال، اکثر مسلمانان، از زمان تولد اسلام در قرن هفتم، تحت حکومت‌های اسلامی زندگی کرده‌اند. از اولین «خلیفه» یا جانشین حضرت محمد، این دولت‌ها امپراتوری‌هایی بودند که جنگ‌های فتح‌آمیز را آغاز کردند. بر سرزمین‌های بزرگی حکومت کردند و در آن غیرمسلمانان را تحت سلطه خود در آوردند و در این دوران شریعت، نظام حقوقی، از جمله قانون جزا را تعریف می‌کرد. به عبارت دیگر، بر خلاف هلاخای یهودی‌ها، شریعت با قدرت سیاسی رابطه ناگسستنی داشته است. بنابراین، شریعت نه فقط یک روش زندگی است که توسط ایمان مشخص می‌شود، بلکه قانون سرزمینی است که با زور اجرا می‌گردد.

چیز استثنایی در این ترکیب اسلامی، قوانین دینی و اقتدار سیاسی وجود ندارد: جدایی بین دولت و مذهب در دنیای باستان ناشناخته بود. در طول قرن‌های طولانی قبل از از دست دادن حاکمیت، یهودیان «تئوکراسی» خود را داشتند – کلمه‌ای که توسط مورخ یهودی قرن اول ژوزفوس برای تعریف رژیم ایده‌آلی که مردمش می‌خواستند تحت آن زندگی کنند، ابداع گردید. مسیحیت به‌عنوان یک جریان مدنی آغاز شد؛ اما هنگامی که قدرت را به دست گرفت – چیزی کم‌تر از ابرقدرت جهانی روم- به زودی به زور متوسل شد.

ظهور امپراتوری‌های اسلامی مبتنی بر شریعت رایج بود. هم‌چنین در آن زمان امپراتوری‌ها از برخی جهات مترقی بودند. این امپراتوری‌ها به کثرت‌گرایی مذهبی اجازه می‌دادند. این درحالی است که مسیحیان اغلب اجازه تکثر مذهبی را نمی‌دادند. به این دلیل است که قرآن یهودیان و مسیحیان را به‌عنوان «اهل کتاب» و یا یک‌تا پرستان که ایمان‌شان ناقص اما مشروع تلقی می‌شد را گرامی داشته است. آنان نه از جایگاه برابر، بل از یک تساهل سلسله مراتبی برخوردار بودند که بسیار بهتر از تغییر دین یا آزار و شکنجه اجباری جهان مسیحیت بود. جای تعجب نیست که یهودیان اروپایی بارها و بارها به سرزمین‌های اسلامی مانند امپراتوری عثمانی مهاجرت کردند؛ جایی که تا حدی به مصوونیت و آزادی احترام گذاشته می‌شد.

در مورد زنان نیز واقعا می توان استدلال کرد که شرعیت از نظر تاریخی حقوق آن‌ها را ارتقاء داده است. همان‌طور که فمینیست‌های اسلامی مانند اسما بارلاس استدلال می‌کند، قرآن حاوی پیام‌های رهایی بخش برای زنان مسلمان است که به آن‌ها حقوق ازدواج، طلاق و ارث را می‌دهد و در حالی که این حقوق توسط مترجمان مرد بعدی کاهش می یابد. زنان مسلمان می‌توانستند به گونه مثال قرن‌ها قبل از زنان غربی مالکیت داشته باشند. (قانون مالکیت زنان متاهل در بریتانیا تنها در سال ۱۷۷۰ وارد شد).

شریعت هم‌چنین از ارزشی حمایت می‌کرد که لیبرال‌های اروپایی مانند مونتسکیو بعدها از آن حمایت کردند: «تفکیک قوا» و «تعادل و کنترل» قدرت. از آن‌جا که شریعت قانون خدا بود، همه مخلوقات او از جمله حاکمان، تابع آن بودند. تفسير شرعي و اجرايی آن در دست علماي مستقل بود كه حداقل در تئوري مي‌توانستند به عنوان بازرس خلفا و سلاطين مسلمان عمل نمایند. نمونه‌های زیادی در تاریخ اسلام وجود دارد که قضات از طریق ممانعت از اعدام‌های سیاسی، مصادره اموال یا مالیات‌های بیش از حد، ظلم سلاطین را کاهش می‌دادند. دادگاه شرعی حتی سلطان محمد دوم عثمانی، فاتح قسطنطنیه را به پرداخت غرامت به معمار یونانی که مورد سوء استفاده قرار گرفته بود، محکوم کرد.

چنین نمونه‌هایی باعث شد که شرق‌شناس آمریکایی برنارد لوئیس – یکی از منتقدان جهان اسلام –  ملاحظه [مثبت] دراین مورد داشته باشد: «دنیای اسلام در قرون وسطی آزادی بیشتری نسبت به پیشینیان خود، معاصران و بسیاری از جانشینان خود ارائه می‌کرد».

امروزه، روشنفکران مسلمان به طور منطقی چنین مثال‌های تاریخی شریعت را برای اصلاح تعصبات غربی علیه اسلام تداعی می‌کنند. اما در انجام این کار اغلب روی دیگر سکه را نادیده می‌گیرند. تمام ارزش‌های جهانی که در اسلام کلاسیک می‌توانیم تشخیص دهیم – آزادی مذهبی، حقوق زنان یا حاکمیت قانون – در دو قرن گذشته در خارج از جهان اسلام پیشرفت بیشتری کرده است. ابتدا به عنوان هنجارهای لیبرال در غرب، سپس به عنوان «انسان جهانی» و تحکیم حقوق فردی که در مقایسه شریعت قدیمی به نظر می‌رسد. اعطای برخی حقوق به زنان یا اقلیت‌های مذهبی ممکن است ۱۰۰۰ سال پیش یک گام فوق‌العاده مترقی بوده باشد؛ اما محروم کردن آن‌ها از حقوق برابر اکنون غیرقابل قبول و یک حرکت استبدادی است.

این سخت‌گیری‌های استبدادی در تفاسیر سنتی شریعت که هدف اصلی آن «حمایت از دین» است، غالباً توسط حقوقدانان قرون وسطایی به عنوان اجبار مذهبی تفسیر می‌شد. اساسی‌ترین عمل دینی در اسلام را در نظر بگیرید: ادای نماز پنج بار در روز در حال سجده برای خدا. برای صدها میلیون مسلمان در سراسر جهان، این یک عمل تقوای شخصی است که بدون اجبار انجام می‌دهند. اما در فقه سنتی، نمازهای یومیه صرفا یک عمل ارادی ایمانی نبود، بلکه تعهدات قانونی بود. به همین دلیل است که فقها همان‌طور که الموردی (۱۰۵۸-۹۷۲) در احکام کلاسیک حکومت خود «مجازات ترک نماز» را مورد بحث قرار دادند. بر این اساس، سخت‌گیرانه‌ترین مکتب فقهی حنبلی، مجازات اعدام را برای افرادی که از این امر سرپیچی می‌کنند، صادر کرد. مکتب شافعی نیز این مجازات را تعیین کرده است، اما پس از آن به متهم فرصت توبه داده است.

حنفیان نسبتا ملایم به چوب زدن قناعت کردند. نورالایضاح، اثر حسن بن عمار بن علی الشرنبلانی، متفکر حنفی قرن یازدهم، این مجازات را به‌صورت تصویری شرح داده است: «کسی که عمدا به دلیل تنبلی یا بطالت از نماز غفلت کند، باید آن‌قدر شلاق بخورد تا خون از بدنش جاری شود و سپس زندانی شود تا نمازش را بخواند یا در حبس دچار درد جسمانی شود و بمیرد. این حکم برای کسی‌که از روی تنبلی ماه رمضان را روزه نگیرد نیز جاری است.

شایان ذکر است که نورالایضاح از دیرباز متنی محبوب در مدارس دیوبندی‌های پاکستان بوده است که طالبان به‌عنوان یک شاخه رادیکال از آن برخاستند. هم‌چنین ممکن است توضیح دهد که چرا در اواخر دهه ۱۹۹۰، وزارت «امر به معروف و نهی از منکر» طالبان، که اخیرا به جای وزارت زنان احیا شده است، مردان را برای اقامه نماز به مساجد شلاق می‌زد و امروز، در حالی که وزارت‌خانه تازه اصلاح شده قول می‌دهد که ملایم‌تر باشد، کتاب راهنمای آن هم‌چنان شامل مقررات «نماز اجباری» است.

بسیاری از مسلمانان، به ویژه کسانی که در غرب زندگی می‌کنند، چنین اجباری را عجیب و غریب می‌یابند. ممکن است پرسیده شود نماز و روزه  اگر با تهدید ضرب و شتم انجام شود، چه فایده‌یی دارد؟ در مقابل، ظاهرا بسیاری از فقهای سنتی معتقد بودند که نمازهای خالصانه از نمازهای واجب پیروی می‌کند.

با همین روحیه، متون سنتی – از جمله نسخه «احیاء علوم الدین» اثر غزالی  – متکلم برجسته قرن یازدهم – مملو از دستورات در مورد مجازات شراب خواران و ریختن شراب آن‌ها است. هم‌چنین در متن مجوز «شکستن آلات موسیقی» وجود دارد، رویه‌ای که طالبان در دهه ۱۹۹۰ احیا کردند و به دستگاه‌های تلویزیون و پخش‌کننده‌های ویدیو نیز گسترش یافت. 

سپس قوانین قهری در مورد زنان در چنین متون وجود دارد. اول، آن‌ها باید خود را از سر تا پا بپوشانند – در مورد این‌که حجاب صورت «اجباری» است یا فقط «توصیه می‌شود» اختلاف نظر وجود دارد. زنان باید در بیشتر مسائل از شوهر خود «اطاعت» کنند، از جمله این‌که بدون اجازه‌ی او از خانه خارج نشوند. آن‌ها نباید بدون «سرپرست مرد» سفر کنند. دو جرم دیگر به ویژه جدی هستند: «ارتداد» یا انکار علنی از ایمان، و «کفرگویی»، توهین به خدا، قرآن، یا پیامبر اسلام. مجازات هر دو، با کمی ظرافت در جزئیات، اعدام است.

در نهایت، فقه سنتی سنی هم‌چنین یک نظام سیاسی استبدادی را متصور می‌نماید که در آن حاکم مسلمان – که باید مرد باشد و به عنوان مجری شریعت عمل کند – باید «اطاعت» شود و فضا  برای مخالفت [سیاسی]  اندک باشد. دموکراسی، طبق این تفسیر خاص، یک گزینه نیست. جای تعجب نیست که امارت اسلامی طالبان در افغانستان – درست مانند پادشاهی عربستان سعودی – انتخابات آزاد برگزار نمی‌کند. طالبان فقط یک امیردارند که انتظار می‌رود همه از آن پیروی کنند.

ظهور طالبان فصل تلخی از بحران گسترده‌تر در تمدن اسلامی است. داستان گسترده‌تر، تنش فزاینده بین تفاسیر سنتی شریعت و آرزوهای جهانی شدن بسیاری از مسلمانان مدرن که شامل: حق فردی برای تفکر، صحبت، لباس پوشیدن، رفتار و زندگی آزادانه با حقوق برابر تحت قانون، از جمله مشارکت سیاسی.

انصافا، نمی‌توان همه مشکلات جهان اسلام را به شریعت نسبت داد. به دلیل مسیرهای مختلف سکولاریزاسیون در دو قرن گذشته، از حدود ۵۰ کشور با اکثریت مسلمان، تنها حدود ۱۲ کشور شریعت در قوانین جزایی خود دارند که عربستان سعودی و ایران از خشن‌ترین آن‌ها هستند و حتا در این موارد، اجرای شریعت معمولا به اندازه طالبان و یا گروه تاریک تروریستی که خود را دولت اسلامی عراق و شام می نامند، قابل مقایسه نیست.

با این حال، این سکولاریزاسیون نسبی دقیقاً به همین دلیل است که تقریباً در هر کشوری با اکثریت مسلمان، گروه‌های اسلام‌گرا وجود دارند که فکر می‌کنند جامعه آن‌ها به اندازه کافی اسلامی نیست و شریعت باید به نحوی «بازگردانده شود» تا همه مسائل جامعه را حل کند. این جاه طلبی اسلام گراها به جنگ فرهنگی درون اسلامی و گاهی درگیری‌های خشونت‌آمیز را دامن می‌زند. هم‌چنین مشروعیت نامناسبی به مستبدان «مدرن‌سازی» در خاورمیانه می‌دهد – مانند محمد بن سلمان سعودی یا عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر – که عموما غربی‌ها به آنان از زاویه «شر کوچک‌تر» (نسبت به اسلام گراهای نظامی) می‌نگرند.

در واقع، شکاف‌های اساسی بین دنیای مدرن و شریعت پیشامدرن وجود دارد. دولت‌های پیشامدرنی که تحت آن شریعت اجرا می‌شد – به‌عنوان مجموعه‌‌ی [قوانین] با اجرای نامنظم – از لحاظ ساختاری، یک‌نواختی، متمرکز و مداخله‌گر دولت‌ – ملت‌های امروزی متفاوت بودند. اما اسلامگرایان نمی‌توانستند به چنین نکات ظریفی اهمیت دهند. زیرا اگر کسى معتقد باشد که «قانون خدا» و تنها همان باید اجرا شود، وسیله اجرا پیش پا افتاده است. اگر دولت مدرن با شریعت مطابقت نداشته باشد، هدف اسلامگرایان تنظیم دولت خواهد بود نه شریعت.

همه‌ی این‌ها بیانگر این است که نیاز فوری به بحث صادقانه، آگاهانه و آزادانه در مورد شریعت است، همانطور که اصلاح طلبان به نام «مدرنیست‌های اسلامی» از اواخر قرن نوزدهم بحث‌ها را ادامه دادند. به عنوان یک مسلمان، به اعتقاد من، نکته کلیدی این است که بدانیم تفاسیر شرعی که در دست داریم، کاملاً الهی و جاودانه قابل اجرا نیستند، بلکه تا حدی انسانی و عمیقاً تاریخی هستند.

این بدان معناست که قرآن، قطع دست را برای دزدی صادر کرد، زیرا در چارچوب جامعه عرب در اوایل قرن هفتم که تسهیلات زندان را نداشت، مجازات بدنی برای جلوگیری از جنایت وضع شده بود. ممکن است پیامبر واقعاً گفته باشد: «زن نباید به تنهایی به سفر برود» که اساس همه قوانین « سرپرستی مرد» است؛ اما این اقدام از نگرانی راهزنان در صحرای خطرناک عرب بود. سپس طی قرون متمادی که مسلمانان زیر نظر خلفا زندگی می‌کردند، شریعت در بستر قدرت شاهنشاهی، جنگ مداوم و مردسالاری توسعه یافت. آیات صلح‌آمیز و تسامح‌آمیز قرآن توسط رزمندگان به «نسخ» گرفته شد و توجه روی بعد نظامی متمرکز شد. فقهای مسلمان «امر به معروف و نهی از منکر» را اجبار دینی می‌دانستند، در حالی که می‌توان آن را به تبلیغ و موعظه نیز تعبیر کرد. مرتبط به این موضوع، مجازات‌های شدید ارتداد و کفر را به وجود آورد که هیچ مبنایی در قرآن ندارد؛ اما به طرز مشکوکی شبیه قوانین امپراتوری بیزانس و ساسانی‌هاست.

ما زمانی می‌توانیم پیشرفت کنیم که شریعت را از نظر علم تاریخی تحلیل نموده و خاستگاه و تکامل آن را در متن زمانه‌اش قرار دهیم. من در حالی که ادعای عدم وجود مرجعیت دینی را دارم، معتقدم مقصدمان نکات ذیل باید باشد. تمام جنبه‌های مذهبی شریعت – مانند نماز و روزه، و همچنین قوانین لباس و آداب جنسی – نباید توسط قدرت دولتی اجرا شود، بلکه مانند هلاخای یهودی‌ها باید توسط پیروان (مسلمان) اجرا شود.

در این میان، جنبه‌های سیاسی، جنایی و اقتصادی شریعت را باید به‌عنوان جستجوی تاریخی برای عدالت دانست. و از آن‌جایی که عدالت یک ارزش جهانی است، مسلمانان باید برای مشارکت در تمام گام‌هایی که بشریت در جهت پیشبرد حقوق بشر، هنجارهای حقوقی مدرن، و لیبرال دموکراسی برداشته است، که ممکن است با «اهداف عالی‌تر» شریعت همگرا باشد، آماده همکاری باشند.

ظهور مجدد طالبان ممکن است نشان دهد که این یک رویای دور است. بدتر از آن، بسیاری از صداهای معتبر درجهان اسلام امروز مشغول «بیزاری از حال و رمانتیک ساختن گذشته» هستند، همان‌طور که استاد اندیشه اسلامی، ابراهیم موسی، مشاهده می‌کند. نتیجه شکاف فزاینده بین آموزه‌های اسلامی و آرمان‌های عصری وجود دارد. و به این ترتیب اسلام اکنون به گونه‌ای ترسیم شده است که بیگانگان را به جای الهام بخشیدن و مسحور کردن آنها، وحشت زده و می‌ترساند.

با این‌حال، چنین لحظات تاریکی دقیقاً زمانی است که ممکن است ادیان شروع به تغییر کنند. جنگ‌های مذهبی وحشت‌ناک و آزار و اذیت در اوایل قرن هفدهم بود که جان لاک را وادار کرد تا نامه‌ای درباره‌ی مدارا بنویسد و از آزادی مذهبی و آزادی فردی تحت حکومت‌های محدود بر اساس قراردادهای اجتماعی حمایت کند. چنین ایده‌هایی در نهایت به مسیحیت کمک کرد تا ازدواج طولانی و ویرانگر خود را با قدرت پیشی گیرد. اسلام به همان جدایی تاریخی ( دین و قدرت) نیاز دارد و این قرن دردناک ممکن است زمان ما مسلمانان باشد.

یادداشت: مصطفی آکیول نویسنده کتاب «بازگشایی ذهن مسلمانان» و یکی از اعضای ارشد مؤسسه کاتو در واشنگتن است.

برگرداننده به فارسی: صابر ابراهیمی تحلیل‌گر روابط بین‌المللی و همکار با مرکز همکاری‌های بین‌المللی در دانشگاه نیویارک .

‌نسخه اصلی این نوشته  به زبان انگلیسی در مجله پراسپکت زیر عنوان« چرا حالا به اصلاح شریعت نیاز داریم»‌ به نشر رسیده است.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری