رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

زن یعنی گناه: ادبیات مشترک طالبان و آزارگران فضای مجازی

۱۰ قوس ۱۴۰۳
زن یعنی گناه: ادبیات مشترک طالبان و آزارگران فضای مجازی

فرحناز فروتن

چرا همیشه برای آزار و اذیت زنان وقت هست، اما برای صحبت درباره آن نه؟ آزار و اذیت آنلاین در فضای مجازی به یکی از جدی‌ترین مشکلات اجتماعی در افغانستان تبدیل شده است، که به ویژه زنان شاغل و مستقل را هدف قرار می‌دهد. با این حال در افغانستان و بسیاری از جوامع دیگر، فرهنگ سکوت غالب است؛ فرهنگی که با عباراتی مانند «زمان مناسب» و «مصلحت» سعی در خاموش کردن صدای زنان دارد. این رویکرد باعث شده تا آسیب‌های روانی و اجتماعی ناشی از آزار و اذیت آنلاین نادیده گرفته شود، در حالی که تنها زنانی که این تجربه‌ی دردناک را پشت سر گذاشته‌اند، از ابعاد عمیق آن آگاه‌اند.

اکنون، بیش از هر زمان دیگری نیاز به شکستن این سکوت و تغییر این فرهنگ مصلحت‌جویانه ضروری است تا بتوان با آزار و اذیت آنلاین زنان به‌طور جدی مبارزه کرد. زیرا این سکوت و ملامتی که بر زنان تحمیل می‌شود، هیچ تفاوتی با تبعیض سیستماتیک طالبان علیه زنان ندارد؛ طالبان زن را گناهکار و مقصر می‌دانند و این همان دیدگاهی است که در فضای آنلاین نیز بازتاب پیدا می‌کند. چه در حکومتی مانند طالبان و چه در فضاهای دیجیتال، زنان به خاطر بودنشان و حرف زدنشان به‌عنوان «گناهکار» قلمداد می‌شوند.

این مقاله بررسی می‌کند که چگونه فرهنگ سکوت و بی‌توجهی به تجربه‌های زنان در مواجهه با آزار و اذیت آنلاین، به‌ویژه در افغانستان، مانع از رسیدگی جدی به این مشکل شده است و نشان می‌دهد چرا برای مبارزه با این مسئله باید این فرهنگ تغییر کند.

 آزار و اذیت آنلاین: تهدیدی برای زنان مستقل

این مطالب هم توصیه می‌شود:

سازمان ملل: بیش از یک میلیون دختر در افغانستان به‌طور سیستماتیک از تحصیل محروم هستند

بحران خاموش در شهر بامیان؛ افزایش هشدار دهنده‌ی بیماری سنگ کلیه به دلیل آلودگی آب

زنان شاغل، آن‌هایی که بیرون از خانه کار می‌کنند یا حتی تنها عکس‌های خود را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند، اغلب در صف اول قربانیان آزار و اذیت جنسی آنلاین قرار دارند. برای مردانی با تفکرات زن‌ستیزانه، این زنان نمادی از چیزی می‌شوند که آن‌ها به اشتباه «آزادی بدون قید و شرط» می‌پندارند.

فرقی نمی‌کند که این فرد یک کاربر ناشناس باشد یا شخصی شناخته‌شده در فضای مجازی؛ او با اعتمادبه‌نفس و گستاخی، به خود اجازه می‌دهد هر زمان و به هر شکلی که بخواهد این زنان را هدف پیام‌های آزاردهنده جنسی و تحقیرآمیز قرار دهد. این رفتار ناشی از نگاهی محدود و سنتی است که زن را تنها در چارچوب‌هایی چون خانه، حجاب، خانواده و آشپزخانه تعریف می‌کند.

در این نگاه زن‌ستیزانه، هر زنی که از این چارچوب فراتر رود، به اشتباه نماد بی‌قیدی و بی‌مسوولیتی دانسته می‌شود. چنین دیدگاهی، فضایی را ایجاد کرده که در آن، حضور زنان مستقل در فضای مجازی نه تنها به رسمیت شناخته نمی‌شود، بلکه تهدیدآمیز تلقی می‌شود و آنان را هدف حمله‌های مداوم قرار می‌دهد.

آنچه این شرایط را دشوارتر می‌کند، نبود قوانین و محدودیت‌های مؤثر برای مقابله با این رفتارهاست  که به آزارگران اجازه می‌دهد بدون هیچ هراسی از عواقب، به اقدامات خود ادامه دهند. تا زمانی که این فرهنگ و سازوکارهای قانونی تغییر نکنند، فضای مجازی همچنان برای زنان مستقل و آزاد، به مکانی ناامن و پرتنش باقی خواهد ماند.

فرهنگ سکوت: سرکوب صدای قربانیان آزار

جمله‌هایی مانند «اگر زن خوبی بودی، کسی این را نمی‌نوشت» یا «تا بادی نوزد، برگ درخت تکان نمی‌خورد» برای بسیاری از زنان و دختران افغانستان آشنا است. این عبارات، تلاشی است برای تغییر روایت از قربانی به اینکه تقصیر از خود اوست. همچنین، جملاتی مانند «وقتی این طور عکس می‌گذاری، حق تو است که اذیت شوی» بازتاب‌دهنده‌ی یک ذهنیت بیمار و آشفتگی عمیق اجتماعی و فرهنگی است که نه به زن و مرد، بلکه به تفکر مردسالارانه‌ی عام علیه زن ربط دارد.

این تفکر، نه‌تنها مسوولیت رفتار آزارگر را انکار می‌کند، بلکه آن را به شکلی غیرمنطقی و خطرناک به خود قربانی نسبت می‌دهد. چنین دیدگاهی نشان‌دهنده‌ی ریشه‌دار بودن فرهنگ زن‌ستیزی است که در آن، آزادی‌های زنان به بهانه‌های مختلف محدود و سرکوب می‌شوند.

آنچه این وضعیت را نگران‌کننده‌تر می‌کند این است که این ذهنیت تنها به تفکر عامه محدود نیست، بلکه در میان اقشار خاص جامعه، از جمله تحصیل‌کردگان و افراد با نفوذ نیز دیده می‌شود. جامعه‌ی زن‌ستیزانه‌ی افغانستان از چنین ادبیات و استراتژی‌هایی برای تقویت فرهنگ سکوت در برابر تجاوز و آزار، چه کلامی و چه فیزیکی، استفاده می‌کند.

بخش بزرگی از جامعه، چه زن و چه مرد، وقتی زنی از آزار و اذیت صحبت می‌کند، به جای ایستادن در برابر آزارگر، انگشت انتقاد را به سمت خود زن می‌گیرند. در این نگاه معیوب، قربانی نه تنها بار درد و رنج خود را به دوش می‌کشد، بلکه مجبور است در برابر قضاوت و سرزنش دیگران نیز مقاومت کند.

این فرهنگ سکوت، بستری فراهم کرده که در آن هیچ تفکر انتقادی جدی و تأثیرگذاری علیه آزار و اذیت شکل نمی‌گیرد. نتیجه این است که جنبش‌های قدرتمند و مؤثر برای مقابله با آزار به ندرت به وجود می‌آیند و اگر هم شکل بگیرند، با قیاس‌های نادرستی که ذهنیت مردسالارانه بر جامعه تحمیل کرده است، خاموش می‌شوند.

در چنین فضایی، صدای قربانی اغلب با برچسب‌های تحقیرآمیز از جنس «زن خوب» و «زن بد» خفه می‌شود. این قیاس‌های بی‌پایه، نه تنها حقیقت را در سایه قرار می‌دهند، بلکه مانعی بزرگ برای گفت‌وگوهای واقعی درباره تجاوز و آزار ایجاد می‌کنند. تا زمانی که این فرهنگ تغییر نکند و جامعه در برابر آزارگران متحد نشود، صدای قربانیان همچنان در سکوت فرو خواهد رفت و فرصت برای تغییر واقعی از دست خواهد رفت.

زن یعنی گناه: در ادبیات طالبان و آزارگران مدرن

طالبان و تفکری که از آن نشأت می‌گیرد، زن را نه به‌عنوان یک انسان مستقل، بلکه به‌عنوان موجودی می‌بیند که باید تحت کنترل باشد. این کنترل شامل بدن، رفتار و حتی اندیشه زن می‌شود. برای طالبان، زن تنها در چارچوب‌هایی چون زاد و ولد، آشپزی، و رفع نیازهای مردانه تعریف می‌شود و هرگونه خروج از این چارچوب‌ها، بی‌حیایی و فساد تلقی می‌شود.

اما این نگاه محدود و زن‌ستیزانه، تنها به طالبان و جوامع سنتی محدود نیست. آزارگران تحصیل‌کرده و مدرن نیز در قالبی متفاوت، همین تفکر را بازتولید می‌کنند. از قضاوت «زن خوب» و «زن بد» گرفته تا انتقاد از زنانی که عکس‌های خود را به اشتراک می‌گذارند یا آزادانه نظر می‌دهند، این تفکر در تلاش است تا زن را کنترل کند.

در هر دو نگاه، زنانی که از چارچوب‌های تحمیل‌شده فراتر می‌روند، گناهکار معرفی می‌شوند. این گناه، نه به دلیل عمل زن، بلکه به خاطر وجود او خارج از مرزهای مردسالارانه است. طالبان زنانی را که آزادی را انتخاب می‌کنند، به نماد فساد جامعه تبدیل می‌کند و آزارگران آنلاین نیز با پیام‌های رکیک، تهمت و خشونت کلامی، تلاش می‌کنند همان کنترل را اعمال کنند.

در نهایت، این دو تفکر، چه از سوی طالبان و چه از سوی آزارگران مدرن، یک هدف مشترک دارند: زن باید در چارچوب‌هایی که مردسالاری تعیین کرده، باقی بماند. این تلاش برای کنترل زن، نشان‌دهنده‌ی یک بحران فرهنگی عمیق است که نه جغرافیا می‌شناسد و نه طبقه اجتماعی. هر جا که این تفکر مجال یابد، زن به قربانی گناه تبدیل می‌شود.

مبارزه با این نگرش نه تنها ضرورتی برای بازپس‌گیری حقوق زنان است، بلکه گامی اساسی برای رهایی جامعه از زنجیرهای مردسالاری، زن‌ستیزی و انسان‌ستیزی  است.

بهانه‌های مصلحت‌آمیز: راهی برای خاموش کردن صدای زنان

عباراتی مانند «زمان مناسب» و «مصلحت» به‌عنوان ابزاری استفاده می‌شوند تا گفتگو درباره مسائل زنان به‌طور سیستماتیک به تاخیر بیفتد. در کنار خشونت سازمان‌یافته و تاریخی علیه زنان، مردانی که خود را روشنفکر و لیبرال می‌دانند نیز با این باور که «باید در زمان مناسب صحبت کرد»، به‌طور ناخودآگاه یا آگاهانه به سرکوب صدای زنان کمک می‌کنند. نکته قابل تأمل این است که هیچ تعریف روشنی از این «زمان مناسب» وجود ندارد.

هرگاه بحثی درباره آزار یا حقوق زنان مطرح می‌شود، این بهانه‌ها در قالب عباراتی مانند «حالا وقتش نیست»، «بهتر است بین خود حل کنید»، «این مسائل شخصی است»، یا «این کارها آبرو‌ریزی است»، مطرح می‌شوند. اما سوالی که به میان می‌آید این است: چرا مردی که از کلمات زن‌ستیزانه استفاده می‌کند و امنیت روانی یک زن را نشانه می‌گیرد، نگران آبروی خود نیست، اما وقتی زنی بخواهد درباره آن صحبت کند، باید نگران آبروی خود باشد؟

این نشان‌دهنده همان نگاه تاریخی است که سکوت را بر زن تحمیل کرده و او را در برابر رفتارهای زن‌ستیزانه ملامت کرده است. این تفکر، زنان را به پذیرش نقش قربانی وادار می‌کند و جامعه را از هرگونه پاسخگویی در قبال خشونت علیه آنان معاف می‌سازد.

بهانه‌های مصلحت‌آمیز، در واقع راهی دیپلماتیک برای خاموش کردن اعتراضات زنان و به تعویق انداختن تغییرات اجتماعی است. این بهانه‌ها ابزارهایی هستند که تنها هدفشان حفظ وضع موجود و جلوگیری از تغییر است، زیرا تغییر تنها با حرکت و اعتراض شکل می‌گیرد، نه با سکوت و انفعال. سکوت در واقع، همدستی با وضعیت ناعادلانه است و هر گونه امید به تحول را به تعویق می‌اندازد. برای ایجاد تغییر واقعی، صدای زنان باید شنیده شود و به جای تأخیر، اقدام جایگزین سکوت شود.

متاسفانه این رویکرد حتی در جامعه مدنی نیز مشاهده می‌شود؛ جایی که آگاهانه یا از سر ناآگاهی، این فرهنگ سکوت و سرکوب بازتولید می‌شود. تا زمانی که این بهانه‌ها کنار گذاشته نشوند و گفتگوهای جدی و صریح درباره مسائل زنان آغاز نشود، تغییر واقعی ممکن نخواهد بود.

آسیب‌های روانی و اجتماعی: بهایی که زنان برای آزارگری می‌پردازند

نصیحت‌ها و بهانه‌هایی که در برابر آزارگری مطرح می‌شود، به هر چیزی پرداخته می‌شود جز این که چه آسیبی به اعتماد به نفس و سلامت روان یک زن وارد می‌شود. هیچ‌کس از خود نمی‌پرسد که پیام‌های آزاردهنده، تماس‌های بی‌وقت، تصاویر مستهجن و رفتارهای ناشایست چگونه روح یک زن را تخریب می‌کند.

من از تمام مردانی که زنان را به صبوری، آرامش و سکوت دعوت می‌کنند، سوالی ساده دارم: آیا می‌توانید حتی برای دقایقی کوتاه، نه سالیان طولانی، خود را به جای زنی بگذارید که از سوی مردی با هویت شناخته‌شده، با عکس پروفایل واضح، پیام‌های رکیک، تماس‌های بی‌وقت، ویدیوهای مستهجن و تصاویر اندام‌های جنسی دریافت می‌کند؟ آیا می‌توانید تصور کنید که این پیام‌ها چگونه باری سنگین از ترس، خشم و خودخوری روانی بر دوش او می‌گذارد؟ یا به کسانی که مشورت می‌دهند گزینه بلاک را استفاده کنند، می‌پرسم: چرا به این فکر نمی‌کنید که برای تغییر یک وضعیت باید درباره آن کار کنیم و حرف بزنیم؟ چه تعداد زن دیگر باید قربانی یک آزارگر شوند تا ما حق داشته باشیم که درباره آن صحبت کنیم؟

هیچ‌کس نمی‌تواند فشاری را که یک زن، به‌ویژه در افغانستان، در مقابل این آزارگری‌ها تحمل می‌کند، دست‌کم بگیرد و کسی که این تجربه را نداشته، حق ندارد آن را نادیده بگیرد یا کوچک جلوه دهد. وقتی زن نیستید، نمی‌توانید به جای زنان حرف بزنید یا به آن‌ها دستور دهید که چه کنند یا نکنند.

بهای این پیام‌ها و آزارگری‌ها، آسیب‌های روانی و خودخوری‌های روحی است که زنان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. زنانی که نه تنها باید با آزارهای جنسی در شبکه‌های اجتماعی مقابله کنند، بلکه برای حق زندگی کردن، مستقل بودن و زنده ماندن نیز مبارزه می‌کنند، چه در درون و چه در بیرون از افغانستان.

با اندوه باید بگویم که همان‌طور که زنان افغانستان امروز به‌تنهایی در سنگر مبارزه برای حقوق خود، با کمترین حمایت از سوی مردان، می‌جنگند، در این مبارزه نیز تنها هستند. این تنهایی نه تنها باری مضاعف بر دوش آنان است، بلکه نشان‌دهنده سکوتی است که بر جامعه حاکم شده؛ سکوتی که تنها با شجاعت زنان شکسته می‌شود و تغییر واقعی را ممکن می‌سازد.

نیاز به انقلاب فرهنگی: شکستن زنجیرهای سکوت علیه زنان

برای درک عمق این مشکل، کافی است نگاهی به نظرات و پیام‌هایی بیندازید که زیر ساده‌ترین و عمومی‌ترین پست‌های من منتشر می‌شود. این پیام‌ها، چه از افغانستان و چه از خارج از آن، نمایانگر ادبیات زن‌ستیزانه و فرهنگ ریشه‌داری هستند که سکوت را بر زنان تحمیل می‌کنند و آزار را توجیه.

اما سکوت دیگر کافی است. من همه را دعوت می‌کنم که برای شکستن این فرهنگ سکوت و مقابله با حملات آزارگرایانه متحد شویم. صحبت کردن تنها راه برای افزایش آگاهی عمومی نیست؛ این یک عمل مقاومت است، یک سلاح برای ایستادن در برابر فرهنگی که تلاش دارد زنان را خاموش کند. ما باید صدای یکدیگر باشیم. باید روایت‌های زنان را حفظ کنیم، نه اینکه اجازه دهیم آن‌ها مصادره یا تحریف شوند. تغییر فرهنگی که ما نیاز داریم، چیزی فراتر از اصلاحات جزئی است؛ این یک انقلاب اخلاقی و فرهنگی است که باید از ریشه آغاز شود.

این انقلاب می‌تواند در هر نقطه‌ای از جهان شکل بگیرد. شما می‌توانید در ارزگان زندگی کنید و با ما هم‌صدا شوید، یا در قلب پاریس باشید و این مبارزه را به حاشیه برانید. اما حقیقت این است: هرکجا که باشید، فرهنگ زن‌ستیزانه و سکوت شما بخشی از این مشکل  است.

در افغانستان، جایی که قوانین حمایتی دیگر وجود ندارند و دولت دیگر توان ایستادگی ندارد، ما چاره‌ای نداریم جز اینکه بر آگاهی عمومی و شبکه‌های همبستگی زنان تکیه کنیم. این همبستگی باید فراتر از مرزها شکل بگیرد—از طریق نهادهای غیردولتی، گروه‌های اجتماعی و حمایت‌های بین‌المللی.

این مبارزه تنها برای زنده ماندن نیست؛ برای حق زندگی کردن، مستقل بودن و مقاومت کردن است. ما باید به زنان قدرت دهیم، نه سکوت. این قدرت در صدای ما نهفته است، در همبستگی ما و در شجاعت ما برای ایستادگی، حتی اگر سیستم‌های قانونی و حکومتی به یاری زنان نیایند.

تغییر آغاز می‌شود وقتی که سکوت می‌شکند و ما تصمیم می‌گیریم که این جهان برای زنان مکانی امن‌تر، عادلانه‌تر و انسانی‌تر شود. به جای خاموش کردن زنان، باید به آنان قدرت دهیم تا از دل آزارها، صدایی برای تغییر بسازند.

و سخن آخر این است:

اگر انسانی نتواند برای خود ایستادگی کند، چگونه می‌تواند برای دیگری ایستادگی کند؟ بیایید با هر زن و مردی که برای خود می‌ایستد، همراه شویم. بدون قضاوت و ملامت، گوش بدهیم و بشنویم. ما سال‌ها یکدیگر را قضاوت کرده‌ایم؛ اکنون زمان آن است که همدیگر را بفهمیم و برای ایستادن در کنار هم تلاش کنیم.

گذشته از جهان خون‌آشام سیاست و جنگ وطن، بیایید برای تغییر از درون خویشتن و خانه‌های خود آغاز کنیم. رویکرد خود را تغییر دهیم، نگاه خود را اصلاح کنیم و به یاد داشته باشیم که تغییر بزرگ از قدم‌های کوچک در زندگی شخصی و اجتماعی ما آغاز می‌شود.

یادداشت: مسوولیت محتوایی مطالب وارده به دوش نویسندگان آن است.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری