رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری
En
حمایت
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
رسانه رخشانه
حمایت

گرفتار تروما؛ نگفته‌های زنان معترض از دردهای بی‌التیام زندان‌های طالبان

رخشانه رخشانه
۲۱ قوس ۱۴۰۲
در پرونده, گزارش, گزیده‌ها

«هر لحظه فکر می‌کردم خواب هستم. یک خوابی بسیار وحشتناک را می‌بینم، اما متاسفانه این خواب بسیار طول کشید.» این تصویر  یکی از زنان معترض از تجربه 21 روز در زندان طالبان است. هرچند او حالا بیرون از زندان طالبان و حتا دور از افغانستان زندگی می‌کند، اما کابوس شبانه از شکنجه « شدید روحی» که در زندان طالبان متحمل شده از سرش دست‌بردار نیست.

در این گزارش رسانه‌ی رخشانه با سه زن معترض که تجربه‌ی زندانی شدن از سوی طالبان را دارند، صحبت کرده که می‌گویند در زندان‌های طالبان در کنار شکنجه جسمی، شکنجه شدید روحی دیده و دچار «تروما» یا ضربه شدید روحی شده‌اند.

در تعریف ساده از نظر روان‌شناسی، «تروما» زمانی اتفاق می‌افتد که تحمل اتفاق هولناک برای فرد بالاتر از توان‌اش است و این سلامت روان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

تمنا رضایی یک دختر معترض 25 ساله است. او یکی از 29 زن و کودکی بود که در ماه حوت 1400 توسط طالبان از یک خانه امن در کابل بازداشت شد.

تاریکی شام تازه بر آسمان کابل سایه انداخته بود. افراد طالبان تمنا و دیگر زنان و کودکان بازداشتی را از یک خانه‌ی امن کابل به طرف ساختمان وزارت داخله می‌بردند. تمنا می‌گوید، در راه با خودش فکر می‌کرد که ممکن است کشته شود، اما فکر نمی‌کرد روان‌اش چنین جراحت عمیقی بردارد که با گذشت نزدیک به دوسال التیام نیافته است.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

فعالان حقوق بشر: زنان افغانستان در بند سرکوب، فقر، نابرابری و ستم طالبان قرار گرفته‌اند

زنان معترض خواستار ایجاد نظام مشروع، مردم‌شمول و عادلانه در افغانستان شدند

طالبان تمنا و دیگر زنان بازداشتی را در بخش کودکستان وزارت داخله حکومت پشین زندانی کردند.

در همان لحظه‌های اول در زندان طالبان،  شکنجه روحی زودتر از شکنجه جسمی به سراغ تمنا آمد. او می‌گوید: «به خاطر که هزاره بودم، مرا بسیار زجر می‌دادند. مستقیم می‌گفتند هزاره‌ها کافر است، حتا دست دادن، گپ زدن همراه شان، دختر دادن برای شان حرام است. آن‌ها باید مذهب خود را چنج ( تغییر) کنند و به دین اسلام بیایند.»

تمنا می‌گوید، هنوز خانواده‌اش در گروگان طالبان هستند، به همین خاطر، در صحبت‌هایش بسیاری از جزئیات را سانسور می‌کند:«به خاطر که زندگی آن‌ها را به خطر نندازم، فعلا سکوت کردم.»

تاکنون طالبان زنان معترض زیادی را بازداشت کرده و گزارش‌های زیادی از شکنجه و بد رفتاری طالبان با این زنان منتشر شده است. همین حالا ژولیا پارسی، منیژه صدیقی و ندا پروانی، سه زن معترض علیه سیاست زن‌ستیزانه طالبان در زندان این گروه هستند. از سرنوشت آن‌ها معلوماتی در دست نیست.

بازداشت زنان معترض تاکنون به نگرانی‌های زیادی دامن زده است. هیدر بار، از مسوولان بخش افغانستان در سازمان دیدبان حقوق بشر همزمان با بازداشت گروهی 29 زن و کودک که تمنا نیز شامل آن بود در حساب تویتر خود پرسیده بود: «با این زنان ربوده شده که توسط طالبان نگهداری ‌شده‌اند، چگونه رفتار شده است؟»

پاسخ چنین پرسش‌های با گذشت هر روز روشن‌تر می‌شود. تمنا می‌گوید، طالبان فردای روز بازداشت او را مورد بازجویی قرار دادند. او می‌گوید بازجوی طالبان که یک مرد بود در اولین جلسه بازرسی او را سیلی زد: «چنان یک سیلی به رویم زد که دنیا دور و برم تاریک شد. دو ( فحش) بد زد مرا یعنی فاحشه گفت.»

تمنا می‌گوید، بارها از طالبان چنان فحش‌های رکیک شنیده است که هرگز در زندگی‌اش شاهد نبوده است:«همیشه برای اظهارات در تاریکی نصف شب یا تاریکی صبح زود می‌آمدند. مارا می‌گفتند باید روزه بگیرید، باید توبه کنید… 10 تا 12 طالب مسلح می‌آمدند و فقط می‌گفتند که اعتراف کنید که از خارج پیسه گرفتید، از خارج حمایت می‌شوید… ما هرچه انکار می‌کردیم، دوباره می‌گفتند باید این چیزها را بگویید.»

این زن معترض از تجربه 21 روز خود در بازداشت طالبان گفته است که در زندان طالبان آب را بر روی آن‌ها قطع کرده و به آن‌ها نان نمی‌دادند: «حتا آب تشناب‌ها را چند شب سر ما قطع کرده بودند. بعد یک زندانی خارجی را که آوردند، آب را دوباره رها کردند.»

وزارت داخله طالبان چند روز پس از این بازداشت گروهی تمنا و دوستان‌اش ویدیویی ۱۴ دقیقه‌ای را نشر کرد که در آن زنان اعتراف می‌کردند که  برای اعتراض علیه طالبان از سوی خارجی‌ها حمایت می‌شوند.

تمنا به رسانه‌ی رخشانه می‌گوید، این اعتراف از آن‌ها اجباری گرفته شد. او می‌گوید، طالبان تهدید کردند که اگر اعتراف نکنند به زندان دیگری که شرایط به مراتب بدتر از این‌جا دارد، منتقل می‌شود: «نفر آخر مه بودم که مجبور شدم پیش کمره بیشینم. وقتی سه بار چیزهای که به مه گفتند، نگفتم یکیش با قنداق تفنگ به شانه مه زد و کمره را دور داد. یک خانم به نام زرغونه که در دستگیری مه هم بود رو به رویم نشسته بود و دیکته می‌کرد که مه باید چه بگویم… گفت مطمئین باش چیزهای را که ما می‌گوییم اگر نگویی تا صبح اینجه می‌شینی.»

زرغونه، نام تنها زنی است که از لحظه بازداشت تا داخل زندان تمنا او را می‌دیده است. زن خشن، مسلح، اما با پوشش و استایلی که تا به امروز برای تمنا یک معما است: «ناخن‌های بسیار دراز، رنگ ناخن زدگی، مژه‌های ساختگی، هموته بسیار آرایش کدگی، یک پتلون سیاه کوتاه د جان‌اش بود با یک تیشرت، اما با زنان پشتو گپ می‎زد.»

تمنا می‌گوید، در زمان اعتراف اجباری طالبان تلاش می کردند همه چیز عادی به نظر برسد: «همین حالا که قصه می‌کنم نمی‌توانم جلو اشک‌هایم را بگیرم.»

هرچند نشر این ویدیو کمکی به طالبان نکرد. به رغم که آن‌ها تلاش کرده بود که همه چیز را عادی نشان دهد، اما از نظر مخاطبان روشن بود که طالبان از زنان اعتراف اجباری گرفته‌اند.

تمنا می‌گوید، طالبان به تمام عکس‌های شخصی او دسترسی پیدا کرده بود و با آن او را شکنجه روحی می‌دادند: «ما یک تظاهرات داشتیم که لباس مردانه پوشیدیم. به خاطر آن مرا آن قدر اذیت کردند که دیگر دختران را معرفی کنم: مستقیم برای مه گفتند که اینا از چشم‌های شان معلوم می‌شود که کل شان از قومای نجس خود تان است. با همین لحن.»

او گفته است برای اعتراف او را تهدید می‌کردند که خواهرانش را بازداشت خواهند کرد. زیرا طالبان محل زندگی خواهرانش را پیدا کرده بودند: «همین‌جا بود که زیاد ترسیدم. شیشتم روی زمین انگار که روی دست و پای شان افتاده باشم. التماس می‌کردم که آن‌ها گناهی ندارند.»

دردهای بی‌التیام

تمنا می‌گوید، بارها در زندان اقدام به خودکشی کرد. زیرا شکنجه روحی که طالبان به روش‌های مختلف هر روز به او وارد می‌کردند، امانش را بریده بود.

«وقتی برای مه گفت که مادرت روی پاهای طالب افتاده بود و عذر می‌کرد، مه همو لحظه مردم. یعنی برای همیشه مردم. غرورم مرد. عظمت مادر مه انداختم زیر پای طالب.» این یکی از همان لحظه‌هایی است که هم‌چنان روح تمنا را سوهان می‌دهد. 

تمنا رضایی برای درمان ضربه شدید روحی که دیده هفته دوبار به روان‎شناس مراجعه می‌کند. می‌گوید، مشکل فراموشی پیدا کرده و شبانه به طور مداوم کابوس می‌بیند، از شنیدن صدای بلند می‌ترسد. او  داروی ضد افسردگی مصرف می‌کند: «تازه می‌فهمم روزگاری که ما سپری کدیم، تازه بدبختی‌هایش در زندگی شخصی ما شروع شده. آرامش را از ما گرفته. بدترین بخش‌اش این است که شب‌ها نمی‌تانم بخوایم. صدای یک مرد را بشنوم می‌ترسم. کسی پشتو گپ بزند می‌ترسم.»

او می‌گوید، پس از آزادی یک بار در پاکستان به این دلیل که کسی بی‌خبر دستگیره دروازه اتاق‌اش چرخانده بود، کارش به شفاخانه کشید. زیرا ترسیده بود که طالب آن‌جا پیدایش کرده است. او روی تخت‌اش از ترس بی‌هوش شده بود: «اکثر شب‌ها که کابوس می‌بینم. بیدار می‌شم و تا کامل هوشیار نشم می‌ترسم هنوز در چنگ طالب هستم.»

تروما مشکل مشترک همه زنان است که یک بار زندان طالبان را تجربه کرده‌اند.

یک زن معترض دیگر که در این گزارش با او صحبت شده پروانه ابراهیم‌خیل نجرابی است. او می‌گوید، از لحظه بازداشت، طالبان او را مورد لت‌وکوب قرار داده و با سیلی به صورتش زده و شوک برقی داده است. او هم بارها فحش و ناسزا در طول دوران بازداشت‌اش شنیده و شکنجه جسمی شده است: « یعنی یک عالم از طالبان که صدای شه می‌شنیدم که می‌گفت این کثافت باید کشته شود. هیج زنی در میان شان نبود. سر و صورت شان پر از موی که در تاریکی موجودات عجیبی معلوم می‌شدند. مثل که به انسان‌های که تشنه خون باشند، تو کاسه خون را برده باشی، چنین یک حالت داشتند.»

این معترض جوان که از راه شفاخانه بازداشت شده بود می‌گوید، در زندان طالبان به او مکتوبی را نشان دادند که قرار بوده سنگ‌سار شود. برای پروانه معلوم نیست که این حکم واقعی بوده یا برای شکنجه روانی او.

پروانه گفته است، طالبان هراعتراف که را می‌خواستند زیر کیبل و شکنجه از او می‌گرفتند: «برای مه تهمت مذهب عیسویت را بسته بودند که با کیبل به سر و صورت و بدنم  می‌کوبیدند تا مه به اصطلاح طالبان مسلمان شوم.»

پروانه کمتر از یک ماه در سلول انفرادی در زندان طالبان به سر برده است. او  می‌گوید، مدتی کمی قبل از آزادی‌اش از زندان، یک شب افراد طالبان به سلول‌اش حمله کردند و بی‌رحمانه او را زیر مشت و لگد گرفتند که سرش به دیوار اصابت کرده و پس از آن با دردسر مزمن مواجه شده است.

انواع شکنجه‌ی فزیکی که پروانه در زندان طالبان تجربه کرده به کنار، او می‌گوید، شکنجه روحی زیادی دیده است. مثل شکنجه شوهر خواهرش که چرا به او اجازه داده علیه طالبان اعتراض کند: «طالبان هر لحظه می‌خواستند وارد سلولم می‌شدند. مرا فحش و ناسزا می‌گفتند. مره فاحشه خطاب می‌کردند… اگر رویم لچ (برهنه ) می‌بود با سیلی به رویم می‌زدند که روی خود را چرا لچ ماندی و گپ می‌زنی. رویم ( صورتم) عملیات شده بود و نمی‌توانستم بپوشانم. با سیلی که می‌زدند، قسمت عملیات شده رویم خیلی خراب شده بود.»

او می‌گوید، هنوز شب‌ها کابوس می‌بیند. بارها شده که به خاطر فریاد خودش در حالت خواب از خواب بیدار شود: «کابوسی که در زندگی‌ام هیچ‌گاه تمام نخواهد شود.»

هرچند این معترض حالا بیرون از افغانستان زندگی می‌کند، اما مدام زیر نظر روان‌شناس است و دارو مصرف می‌کند : «ترومای که در اتاق انفرادی بودم در سرم هست. نمی‌توانم درست بخوابم. اگر اندکی صدای بشنوم از جایم بلند می‌شم و می‌ترسم که کسی مرا می‌خواهد لت کند.»

عکس: برگرفته از ویدیوی اعترافی نشر شده از سوی وزارت داخله‌ی گروه طالبان.

پروانه با این که ضربه شدید روحی دیده، اما می‌خواهد هم‌چنان قوی باشد. او می‌گوید، روان‌اش فقط در خیابان‌های کابل و با رفتن طالبان التیام می‌یابد.

طالبان تا کنون اعتراض زنان را با خشونت و سرکوب پاسخ داده‌اند. آماری وجود ندارد، اما ده‌ها زن تا کنون به زندان طالب رفته آزاد شده یا هنوز در زندان‌ها به سر می‌برند.

یکی از شکنجه‌های روانی زنان زندانی معترض را گاهی تا سرحد اقدام به خودکشی می‌کشاند، ترس از تجاوز جنسی افراد طالبان بوده است. هرسه زن که با رسانه‌ی رخشانه صحبت کرده گفته‌اند که  شخصا با چنین مشکلی در زندان مواجه نشده‌اند.

اما به قول آن‌ها، برای ورود گاه و بی‌گاه جنگجویان مرد طالبان به سلول آن‌ها هیچ محدودیتی وجود نداشت. از نظر آن‌ها این خود سری هرگونه اتفاق را برای زنان در زندان‌های طالبان محتمل می‌کند.

زهرا محمدی پزشکی که در 3 فیبروری سال 2022 میلادی از محل کارش توسط استخبارات طالبان بازداشت شده است. او می‌گوید، 10 روز تجربه زندان طالبان را دارد. در این مدت بارها شکنجه جسمی و روحی شده است. به دلیل این که او از جمله زنان معترض علیه طالبان بوده است.

زهرا می‌گوید، استخبارات طالبان بدترین جای بوده است: «اگر ما کشته هم می‌شدیم کسی پرسان و پیگیری نمی‌تواست. در استخبارات طالبان شکنجه شان حد و مرز نداشت.»

در زندان طالبان زیر مشت و لگد سه استخوان قبرغه زهرا محمدی شکسته است. او می‌گوید، مشکل دیسک کمر و مشکلات صحی جدی دیگری پیدا کرده است. دست راست‌اش کم کار شده است. اما مشکلات روحی در زندان طالبان بدترین چیز از نظر او بوده است. بی‌خوابی، فراموشی و روان‌پریشی بعد از زندان سراغ زهرا را گرفته است: «هرگز فراموش نمی‌کنم شبی که قبرغه مه شکست. شبی که نفس کشیده نمی‌توانستم.»

زهرا در بازداشت طالبان شدیدا لت‌وکوب شده بود. به قول او، بعدا هیچ‌کسی در استخبارات طالبان مسوولیت نپذیرفت که کار چه فردی بوده است.

دسترسی نداشتن به غذا و آب صحی در زندان طالبان و وادار کردن به اعتراف اجباری از دیگر تجربه‌های سخت این پزشک جوان در زندان بوده است که از نظر او بیشتر به خاطر شکنجه روانی زنان زندانی از آن استفاده می‌شود.

زهرا گفته است، در زندان به او داخل ظرف‌های ناشسته غذا می‌آوردند و داخل بوتل آب‌های معدنی استفاده شده، آب میوه می‌آوردند که هرگز در مدت 10 روز او از چنین غذاهایی استفاده نکرد. زهرا می‌گوید، به خاطر صدمات شدیدی که به خاطر لت‌وکوب دیده بود و توانایی جسمی‌اش کاملا تحلیل رفته بود طالبان به او تابلیت با آب میوه می‌آوردند که بخورد.

یاد آوری آن روزهای سخت برای زهرا تلخ است. گریه برایش امان صحبت‌ نمی‌دهد. می‌گوید، قبل از آزادی توانسته عکس دیواری زندان را بگیرد که نام مادر و شوهرش را در آن نوشته بوده است.

به دلیل مشکلات روحی و روانی که زهرا محمدی دیده، گاهی مجیور می‌شود داروهای خواب‌آور یا آرامش اعصاب مصرف کند. هرچند توصیه داکتر به او این بوده که مصرف مداوم چنین داروهایی برایش ضروری است. اما چون خودش پزشک است و از عوارض جانبی بلند مدت چنین داروهایی آگاه است، تلاش می‌کند کمتر از آن مصرف کند.

از نظر زهرا محمدی این کار طالبان نمی‌تواند صدای زنان را خاموش کند. او هرچند دور از افغانستان، اما به مبارزه خود ادامه داده است. می‌گوید، برای مبارزه علیه سیاست‌های زن‌ستیز طالبان قیمت زیادی پرداخته است: «امروز زیبایی خود را از دست داده‌ام. زیبایی جلد خوده از دست دادم. خط در پیشانی و زیر چشم مه پیدا شده. موهای مه سفید شده، سر مه سکه‌ی لچ شده، استخوان‌های مه درد می‌کند… تمام این‌ها آسیب است. که برای مه داده طالب.»

روایت زنان که به زندان طالبان رفته و آزاد شده، نشان می‌دهد که همه آن‌ها مجبور شده به نهادهای امنتی طالبان ضمانت بگذارند که علیه آن‌ها دیگر صدا بلند نکنند. این ضمانت از جان بستگان زندانیان گرفته تا دارایی آن‌ها را شامل می‌شود که فشارهای روانی را مضاعف می‌کند.

تمنا رضایی گفته است: «خانواده مه گروگان در چنگ طالب است. به خاطر که آن‌ها گروگان طالب است، نمی‌توانم صدا بلند کنم.»

موضوعات: اعتراض نمادین زنانتجربه زندانیزنان معترض و فعالان حقوق زنشکنجه طالبان
رخشانه

رخشانه

بخوانید...

 کارشناسان سازمان ملل: افغانستان زیر سلطه‌ی طالبان کشور امنی برای بازگشت‌کنندگان نیست
خبرها

 کارشناسان سازمان ملل: افغانستان زیر سلطه‌ی طالبان کشور امنی برای بازگشت‌کنندگان نیست

۲۸ سرطان ۱۴۰۴
طالبان حدود صد زن جوان را در کابل بازداشت و شماری را پس از یک شبانه‌روز آزاد کردند
خبرها

طالبان حدود صد زن جوان را در کابل بازداشت و شماری را پس از یک شبانه‌روز آزاد کردند

۲۸ سرطان ۱۴۰۴
 عفو بین‌الملل: ایران باید زنان و دختران افغانستان را به‌عنوان پناهندگان اولیه به‌رسمیت بشناسند
خبرها

 عفو بین‌الملل: ایران باید زنان و دختران افغانستان را به‌عنوان پناهندگان اولیه به‌رسمیت بشناسند

۲۸ سرطان ۱۴۰۴
روایت زنان؛ زخم‌ خوردم، زندانی شدم، اما هنوز ایستاده‌ام
روایت

روایت زنان؛ زخم‌ خوردم، زندانی شدم، اما هنوز ایستاده‌ام

۲۷ سرطان ۱۴۰۴
فعالان حقوق زن در ایران اخراج مهاجران افغانستانی از ایران را محکوم کردند
خبرها

فعالان حقوق زن در ایران اخراج مهاجران افغانستانی از ایران را محکوم کردند

۲۶ سرطان ۱۴۰۴
سرگردان میان مرزها؛ گزارشی از بی‌سرنوشتی دختران افغانستان پشت دروازه سفارت آلمان و خطر اخراج از تاجیکستان
گزارش

سرگردان میان مرزها؛ گزارشی از بی‌سرنوشتی دختران افغانستان پشت دروازه سفارت آلمان و خطر اخراج از تاجیکستان

۲۶ سرطان ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • اصول و خطوط کاری
  • تماس با ما
FR Fundraising Badge HR

Registered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT

Copyright © 2024 Rukhshana

English
نتایجی یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج جستجو
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • پرونده
  • روایت
  • گفت‌و‎گو
  • ستون‌ها
    • عکس
    • دادخواهی
    • آموزش
  • درباره رخشانه
    • هیات امناء
    • اصول و خطوط کاری