رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
Help Our Work DONATE
رسانه رخشانه
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
  • English
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
رسانه رخشانه
Help Our Work
DONATE

مادر شکیلا سروری: «دست‌ها و فرق سرش نبود»

۱۸ عقرب ۱۴۰۱
مادر شکیلا سروری: «دست‌ها و فرق سرش نبود»

عکس: رسانه رخشانه

کریمه مرادی

سال قبل، بیش‌تر از شریفه، شکیلا استرس و هیجان اعلام نتایج کانکور را داشت. شکیلا می‌خواست نام شریفه خواهرش را در میان ده‌ بهترین کانکور افغانستان ببیند. شریفه نمره بالایی گرفته بود، اما در میان ده‌ بهترین نبود. امسال شکیلا می‌خواست آن را جبران کند و این افتخار را به مادرش تقدیم کند. او در هر امتحان آزمایشی که شرکت کرده بود، بالاتر از ۳۳۰ نمره گرفته بود. برای رسیدن به این آرمان، شکیلا دستکم پنج سال آمادگی کانکور گرفته بود. چهار سال در آموزشگاه «ظهور» و یک‌ونیم سال آخر در آموزشگاه « کاج» بی‌وقفه تلاش کرده بود. به گفته‌ی خانواده‌اش، شکیلا ۱۲سال مکتب را با درجه اول  تمام کرده بود. کارت طلایی مرکز آموزشی کاج را هم داشت. امتیازی که فقط به دانش‌آموزان ممتاز تعلق می‌گیرد.

اما خشونت و انتحار نگذاشت تا شکیلا به این آرزویش برسد. شاید اگر او جزء قربانیان کاج هم نبود، امسال به این آرزویش نمی‌رسید،  زیرا امسال نام هیچ دختری در فهرست ده بهترین کانکور افغانستان نبود. این اتفاق از نظر بسیاری پرسش برانگیز بود. این موضوع پیشنیه ندارد. برای همین بسیاری این اتفاق را عمدی و دستکاری شده و تصمیم مغرضانه‌ی طالبان در نتیجه‌ی کانکور می‌دانند.

منطقه فقیرنشین «ریگریشن» در غرب کابل جایی است که ساکنان آن در یک دهه‌ی گذشته از مناطق هزاره‌جات به آن‌جا آمده است. کلبه‌های فقیرانه با ساکنانی که عمدتا کارگر روزمزد هستند. خانواده شکیلا ۱۴ سال پیش از ولسوالی ورس بامیان به کابل آمده است. هنوز در خانه‌ی کرایی زندگی می‌کند. در کوچه «بابه بهسود» مادری با فرزاندش در اتاق نمناک و تهکوی زندگی فقیرانه‌ا‌ی دارد. او نوریه است. مادر شکیلا. زنی که هشت سال قبل شوهرش را به خاطر بیماری از دست داده و فرزندانش را به تنهایی بزرگ کرده است. نوریه می‌گوید: «تمام مشکلات را به سر خود گرفتم؛ ولی نگذاشتم یک فرزندم هم بی‌سواد بزرگ شود.»  

نوریه از راه نخ‌ریسی هم هزینه‌ی زندگی دو دختر و سه پسرش را داده و هم هزینه‌ی آموزش آن‌ها را تامین کرده است. علی‌حسین، پسر بزرگ نوریه و ۲۴ ساله است. او امسال از دانشکده لابراتوار دانشگاه طبی کابل فارغ شده است. شریفه، سال قبل در رشته قابلگی دانشگاه طبی کابل راه یافت. دو فرزند دیگر نوریه صنف ۱۰ و ۱۲ مکتب است. شکیلا قرار بود امسال با راه‌یابی به بهترین رشته‌ی دانشگاهی افغانستان سال‌ها رنج مادرش را جبران کند. اما او این فرصت را پیدا نکرد. نوریه می‌گوید، شکیلا به سختی درس می‌خواند. برای این که هزینه مالی درس خواندنش را از دوش مادر کمتر کند، پیاده رفت و آمد می‌کرد. به قول مادرش، شکیلا زمستان پاهایش آبله می‌زد. او از ریگریشن تا آموزشگاه پیاده می‌رفت. این وضعیت، نوریه را خیلی رنج می‌داد که توان پرداخت پول کرایه موتر دخترش را نداشت.

نوریه از روز حادثه روایت می‌کند. روزی که شکیلا را باهمه آرزوهایش در دل خاک سپرد. شب قبل از حادثه،  شکیلا مادرش را در سجاده می‌بیند. برایش می گوید: «مرا دعا کن فردا امتحان آزمایشی دارم.»  همان شب که مادر از درد معده به درستی خوابش نمی‌برد، هر ساعتی که بیدار می‌شد، می‌دید که شکیلا نشسته و درس می‌خواند. نوریه می‌گوید، شب قبل از حادثه مطمئن نیست که نوریه یک ساعت هم خوابیده باشد. صبح وقت شکیلا به طرف آموزشگاه می‌رود. نوریه با روشن شدن هوا برای فرزندانش در حال آماده کردن صبحانه است. صدای خفیفی از انفجار به گوشش می‌رسد. به آن توجهی نمی‌کند. به خاطری که محل انفجار با خانه نوریه فاصله زیادی دارد. از طرف دیگر، گوش مردم به شنیدن چنین صداهایی آشنا است.

این مطالب هم توصیه می‌شود:

دختران کاج از سد انفجار گذشتند اما با ممنوعیت طالبان خانه‌نشین شدند

فاجعه‌ی آموزشگاه کاج؛ پول هدیه تولد زهرا صرف کفن‌ودفن‌اش شد

لحظه‌ای نمی‌گذرد که یکی از آشنایانش زنگ می‌زند. به نوریه می‌گوید، در آموزشگاه کاج انفجاری صورت گرفته است. نوریه سراسیمه می‌شود. شکیلا تلفن هم نداشت تا مادر برایش زنگ بزند. اگر می‌داشت هم شکیلا رمقی در تن نداشت که جواب گوشی را بدهد. نوریه مثل هر خانواده دیگر با هزار سختی خودش را در نزدیکی محل انفجار می‌رساند. جایی که گویا همه مردم شهر در همین نقطه جمع شده‌اند. هیاهو و سروصدای خانواده‌های قربانیان، هر رهگذری را به گریه می‌آورد. تا نوریه رسیده، راه بسته شده و طالبان هیچ کس را به آموزشگاه اجازه نمی‌دهد. کسی برایش می‌گوید، زخمی‌ها و قربانیان به شفاخانه محمدعلی جناح انتقال داده شده‌اند.

نوریه به شفاخانه محمد علی جناح می‌رود. افراد مسلح طالبان اجازه نمی‌دهند که خانواده قربانیان وارد شفاخانه شوند. نوریه به هر شکلی بوده از مانع طالبان می‌گذرد. در لیست قربانیان و زخمی‌ها نام شکیلا نیست. دلش آرام نمی‌شود. هر کدام از زخمی‌ها و قربانیان را دانه دانه می‌بیند. از چادر گرفته تا کفش‌شان را می‌بیند، اما هیچ نشانه‌ا‌ی از شکیلا به دست نمی‌آورد. حسین‌علی، پسر بزرگ نوریه بیرون شفاخانه منتظر است. طالبان به او اجازه نداده که داخل برود. به مادرش می‌گوید، باید هرکدام به تنهایی شفاخانه‌ا‌ی را ببیند تا زودتر از سرنوشت شکیلا خبری پیدا کند. نوریه شفاخانه‌های امیری، وطن، عالمی، امام زمان را زیر و رو می‌کند، اما هیچ نشانه‌ی از شکیلا پیدا نمی‌کند. سرگردان در حال چرخیدن به دور خود است. صداهای پی‌د‌رپی آمبولانس، بیشتر نگرانش می‌کند. انگار شهر دور سرش می‌چرخد.

در این زمان حسین‌علی به مادرش زنگ می‌زند. به مادرش می‌گوید، شکیلا زخمی است. خانه برود و برایش دعا کند. مادر در خانه می‌رسد و هنوز دست به دعا است که حسین‌علی به خانه می‌رسد. نمی‌تواند مستقیم واقعیت را به مادرش بگوید. «آمبولانس در کوچه است. پیش آمده نمی‌تواند. شکیلا در داخلش است.» مادر هنوز به این فکر است که استقبال دختر زخمی‌اش می‌رود. «رفتم که راست به مسجد برد. دیدم که همه جمع شده. شکیلا را به غسل خانه بردند. دست‌هایش وفرق سرش نبود.»

شریفه سروری، خواهر شکیلا و دو سال بزرگتر از او است. صنف اول رشته قابلگی دانشگاه طبی کابل است. شریفه در حالی که کارت طلایی شکیلا را  نشان می‌دهد، می‌گوید: «سال قبل وقتی نتایج کانکور اعلام شد، بیشتر از مه شکیلا استرس داشت.» اما افسوس می‌خورد و جگرخون است که امسال در زمان اعلام نتایج کانکور، شکیلا نیست که شریفه هیجان داشته باشد. «امسال وقتی نتایج اعلان شد، آن لحظه به یادم آمد و خیلی جگرخون شدم.»

برچسب ها: حمله بر آموزشگاه کاجحمله بر آموزشگاه و مکتب در غرب کابلحمله بر هزاره‌هاشکیلا سرورینسل‌کشی هزاره‌ها
به اشتراک گزاریتوییتچسباندن

مطالب مرتبط

ساکنان «خارقول» در حصر خانگی؛ طالبان در پنجاب بامیان به دنبال چیست؟

۶ میزان ۱۴۰۲
ساکنان «خارقول» در حصر خانگی؛ طالبان در پنجاب بامیان به دنبال چیست؟

منابع مردمی از ولسوالی پنجاب ولایت بامیان می‌گویند که طالبان از چند روز به این‌سو، در حال حفاری یک مقبره«زیارت‌گاهی»...

بیشتر بخوانید

ناامیدی خواهران دانش‌آموز؛ «فروختن کتاب‌هایم مثل این است که آرزوهایم را بفروشم»

۶ میزان ۱۴۰۲
ناامیدی خواهران دانش‌آموز؛ «فروختن کتاب‌هایم مثل این است که آرزوهایم را بفروشم»

ساعت ۱۰ صبح یک روز خزانی، دو دختر قدونیم‌قد که ماسک پوشیده و سر تاپای شان را با لباس سیاه...

بیشتر بخوانید

چرا دختران رزمی‌کار کشور برای رهبران کانادا و فرانسه نامه نوشتند؟

۴ میزان ۱۴۰۲
چرا دختران رزمی‌کار کشور برای رهبران کانادا و فرانسه نامه نوشتند؟

روز گذشته ۲۵ دختر رزمی‌کار کشور در نامه‌ای به نخست‌وزیر کانادا و رییس‌جمهور فرانسه خواستار پناهندگی از آن‌ها شدند.

بیشتر بخوانید

روایت زنان؛ بی‌وطنی

۳ میزان ۱۴۰۲
روایت زنان؛ بی‌وطنی

شهلا شیرین* چهار سال پیش افغانستان را برای سفر تحصیلی در حالی ترک کرد که امیدوار بود وقتی درس‌های دوران...

بیشتر بخوانید

جواب دهید لغو جواب

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • درباره رخشانه
  • هیات امناء
  • تماس با ما
Copyright © 2021 Rukhshana
مطلبی یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • خبر
  • گزارش
  • تحلیل و ترجمه
  • عکس
  • پرونده
  • روایت
  • دادخواهی
  • آموزش
  • گفت‌و‎گو
  • درباره خشانه
    • هیات امناء
  • English

بازنشر مطالب رسانه رخشانه، تنها با ذکر کامل منبع مجاز است.