روایت من از خشونت؛ «به یک مرد چهار زن روا است»
رحیمه دلش راضی به این نبود که امباق دوم داشته باشد. اما از ترس مولانا و یا به قول خودش...
بیشتر بخوانیدرحیمه دلش راضی به این نبود که امباق دوم داشته باشد. اما از ترس مولانا و یا به قول خودش...
بیشتر بخوانیدوضعیتی که من با آمدن طالبان تجربه کردم، دردناک، ناامید کننده و تلخ است. حتا یاد آوری آن برایم آزاردهنده...
بیشتر بخوانید15 ماه است که دور از مستطیل سبز و رینگ مسابقهی بوکس خانهنشین هستم. فکر میکنم این حق دختری نیست...
بیشتر بخوانیداز دانشگاه که بیرون شدم همه بدنم در حالت بیحسی بود و هنوز نمیدانستم آیا افگار شدم یا نه؟ به...
بیشتر بخوانیدما با شعار «زن، کار و آزادی » مبارزه میکنیم، نه با تعویض واژه «زن» به نان! شعار «نان، کار،...
بیشتر بخوانیدنزدیک به دو ماه از انفجار مرگبار آموزشگاه کاج گذشته است. اما اتاق سمیرا هنوز دست نخورده مانده است. مادرش...
بیشتر بخوانیدلحظات اول انفجار هرقدر فریاد میزند کسی صدایش را نمیشنود. با از دست دادن خون زیاد، دیگر حتا رمقی به...
«مردم چهار طرف جمع شده میگویند که خواهرت است. گفتم مچم شباهت داره ولی نیست. مرمی در سرش خورده بود....
بیشتر بخوانیدروزی که سیمین برای شرکت در امتحان متفرقه کانکور امسال شرکت کرد، دو عملیات را سپری کرده بود و هنوز...
سال قبل، بیشتر از شریفه، شکیلا استرس و هیجان اعلام نتایج کانکور را داشت. شکیلا میخواست نام شریفه خواهرش را...
بیشتر بخوانیدRegistered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT
Copyright © 2024 Rukhshana