روایت زنان؛ از دام طالبان برای جاسوسی تا آزادی نشسته در خاکسیاه
این خاطرات تلخ به سبب در خواست یک دوست به کلمات تبدیل شده است، وگرنه هیچ ایدهیی برای نوشتن آن...
بیشتر بخوانیداین خاطرات تلخ به سبب در خواست یک دوست به کلمات تبدیل شده است، وگرنه هیچ ایدهیی برای نوشتن آن...
بیشتر بخوانیدخوب به یاد دارم. بیولوژی خواندیم. سیستم اعضای بدن آخرین درس ما از مضمون بیولوژی بود. قرار بود فردایش من...
بیشتر بخوانیدبرخورد طالبان با مریضان به معنای واقعی کلمه غیرانسانی است. بیماران بارها ضعف میکنند. از شدت درد به خود میپیچند....
بیشتر بخوانیدگم شدیم. وقتی به خود آمدم، دیدم همه زنده هستیم. انفجاری صورت گرفته بود، اما از پیرمرد قبرکن خبری نبود....
بیشتر بخوانیداعمال اینگونه خشونتها و وعده خلافی طالبان در قبال اعلان عفوعمومی این گروه، سبب گردید كه اكثرمردم افغانستان برای نجات...
بیشتر بخوانیدسحر نبیزاده حضور طالبان در خیابانهای کابل، این روزها تنها با یک صدا شکسته میشود: صدای اعتراضی زنان. شجاعت و...
بیشتر بخوانیددر موجی از استرس و اضطراب، خودم را گم کرده بودم. نمیدانستم چه اتفاق قرار است رخ بدهد. از تمام...
بیشتر بخوانیدبه پایهی تیری برق سرکوچهی خانهاش تکیه داد بود. شکریه در منطقهی « قعهی نو» در غرب کابل زندگی میکند....
بیشتر بخوانیدمن از آگست متنفرم، میخواهم آگست از تقویم تاریخ حذف شود و چیز دیگری جایگزین آن شود. دوستندارم آگست در...
بیشتر بخوانیدآن شبِ شرور و شوم هم فرا رسید.من سفره را پهن کرده بودم و به کودکانم شام میدادم. بعد از...
بیشتر بخوانیدRegistered Charity No 1208006 and Registered Company No 14120163 - Registered in England & Wales - Registered office address: 1 The Sanctuary, London SW1P 3JT
Copyright © 2024 Rukhshana