روی یکی از ده بستر اتاق یکی از شفاخانه‌‌های شهر مزارشریف افتاده و از شدت درد رنگ به صورت‌اش ندارد. ...
دود در میان شیارهای صورت‌اش می پیچد. با دیدن من هراسان سعی در خاموش کردن آتشی می‌کند که دست‌کم 15 ...
«فرار کردم چون پنهانی زندگی کردن برایم ممکن نبود». این را دختر جوانی می‌گوید که به گفته‌ی خودش، یک عضو ...
مقام‌های طالبان در مورد رویداد اخیر در ولایت غور که در آن، نیروهای اداره‌ی محلی این گروه در ولسوالی پسابند ...
او کودک ده‌ساله‌ای بود و در صنف سوم مکتب درس می‌خواند. پیش از ظهرها به مکتب می‌رفت و بعد از ...
در اتاق انتظار بخش عاجل منتظر رسیدن نوبت خود نشسته بودم که ناگهان سکوت اتاق شفاخانه با داد و فریاد ...
منابع محلی در ولایت فاریاب می‌گویند که یک دختر نوجوان در این ولایت، خودش را خلق‌آویز کرده و به زندگی‌اش ...
حرف در دهانش نیمه‌تمام فراموش‌اش می‌شود، اشک در چشمان درشت و سیاهش حلقه می‌زند، بغض‌اش را قورت می‌دهد. درحالی که ...
شب عروسی بود و همه خوش‌حال بودند. حتا مادرم. من اما وضعیت مسخره‌ای داشتم. در گوشه‌ای میان داماد و خسرمادرم ...
امروز صبح با صدای باد که به شیشه‌ی پنجره اتاق می‌خورد، بیدار می‌شوم. انگار مثل همیشه خورشید برای تابیدن به ...
آخرین دیدگاه ها